Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
color line
مانع نژادی
Other Matches
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
ethnic
نژادی
racially
نژادی
racial
نژادی
eugenics
به نژادی
phyletic
نژادی
ethnicity
نژادی
ethnical
نژادی
multiracial
چند نژادی
racism
تبعیض نژادی
racial unconscious
ناهشیار نژادی
racial discrimination
تبعیض نژادی
phylogeny
تکامل نژادی
racial segregation
تفکیک نژادی
racial prejudice
پیشداوری نژادی
racial prejudice
تعصب نژادی
segregation
تبعیض نژادی
racialism
تبعیضات نژادی
gerontomorphosis
پیر نژادی
abyssinian
نژادی از گربه
eugenic
وابسته به به نژادی
ethnocentric
طرفداربرتری نژادی
interrace
بین نژادی
racialism
خصوصیات نژادی
racial memory
حافظه نژادی
interracial
بین نژادی
phylogenic
وابسته به تکامل نژادی
phylogenetic
وابسته به تکامل نژادی
miscegenation
زناشویی میان نژادی
immunogenetics
مبحث مصونیت نژادی
linebreed
اصلاح نژادی کردن
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
desegregating
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated
تفکیک نژادی را فسخ کردن
shropshire
نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
teutonism
عقیده برتری نژادی المان
segregate
تبعیض نژادی قائل شدن
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
strains
صفت موروثی خصوصیت نژادی
segregating
تبعیض نژادی قائل شدن
segregates
تبعیض نژادی قائل شدن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
strain
صفت موروثی خصوصیت نژادی
desegregate
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates
تفکیک نژادی را فسخ کردن
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
manifest destiny
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
eugenic
از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
sclav ect
عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
dysgenics
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
pelasgic
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
lore
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
racism
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
polymeric
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
incrossbreed
تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
intergeneric
بین انواع نژادی بین طبقهای
snags
مانع
snagging
مانع
massif
مانع
snag
مانع
impedimental
مانع
impeditive
مانع
flight
مانع
stop
مانع
barricades
مانع
barricading
مانع
stops
مانع
curtains
مانع
pull back
مانع
pull-back
مانع
pull-backs
مانع
hindrance
مانع
hindrances
مانع
barrier
مانع
stopping
مانع
blocks
مانع
stopped
مانع
impedient
مانع
flight
مانع در دو
hurdle
دو با مانع
hurdles
مانع
dike
مانع
hurdles
دو با مانع
swimmingly
بی مانع
impediment
مانع
impediments
مانع
repellent
مانع
repellents
مانع
degage
بی مانع
dead lock
مانع
hindering
مانع
encumbrance
مانع
hurdle
مانع
barriers
مانع
hold back
مانع
shackle
مانع
shackled
مانع
shackles
مانع
shackling
مانع
stumbling block
مانع
stumbling blocks
مانع
interference
مانع
preventive
مانع
obstaele
مانع
encumbrances
مانع
massifs
مانع
strait jacket
مانع
bar
مانع
bars
مانع
handicaps
مانع
handicap
مانع
set back
مانع
obstacle
مانع
drawbacks
مانع
restraint
مانع
drawback
مانع
clogs
مانع
strait jackets
مانع
clog
مانع
balk
مانع
balked
مانع
balks
مانع
baulked
مانع
baulking
مانع
baulks
مانع
clogged
مانع
shield
مانع
shields
مانع
hinders
مانع
restraints
مانع
barricaded
مانع
masking
مانع
block
مانع
balking
مانع
hinder
مانع
barricade
مانع
blocked
مانع
preventor
مانع
hedge
مانع
constraint
مانع
hedges
مانع
hedged
مانع
crest
مانع
cresting
مانع
crests
مانع
hindered
مانع
in the way
مانع
deterrent
مانع شونده
hold up
مانع شدن
beach obstacle
مانع ساحلی
repressive
مانع شونده
stockade
ایجاد مانع
prevent
مانع شدن
antitank obstacle
مانع ضد تانک
crimped
مانع چروکیدن
antisubmarine barrier
مانع ضد زیردریایی
deterrents
مانع شونده
prevents
مانع شدن
bloc
مانع ورادع
preventing
مانع شدن
blocs
مانع ورادع
stockades
ایجاد مانع
hold-up
مانع شدن
hold-ups
مانع شدن
bars
مانع شدن
acinetic
مانع حرکت
crested
مانع دید
prevented
مانع شدن
sound barrier
مانع صوتی
crimps
مانع چروکیدن
barbette
مانع برج
bulletproof
ضد یا مانع گلوله
obstructive
<adj.>
مانع آفرین
obstructiveness
مانع آفرینی
A hurdle race .
مسابقه دو با مانع
water tight
مانع دخول اب
water jump
مانع ابی
visual obstruction
مانع دید
trade barrier
مانع تجارتی
trade barrier
مانع تجارت
to stand in the way of
مانع شدن
locked
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
disabled
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
blocked
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
barricaded
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
barred
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com