Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
checkman |
متصدی کنترل اب دیگ بخار |
|
|
Other Matches |
|
boiler maker |
متصدی دیگ بخار |
pointer |
متصدی کنترل درجه توپ |
pointers |
متصدی کنترل درجه توپ |
pointer |
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ |
pointers |
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ |
throttling |
دریچه کنترل بخار یابنزین |
throttle |
دریچه کنترل بخار یابنزین |
throttles |
دریچه کنترل بخار یابنزین |
throttled |
دریچه کنترل بخار یابنزین |
necrologist |
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه |
air dispatcher |
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما |
precipitation of moisture |
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار |
taximan |
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند |
cascade control |
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری |
control point |
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور |
token |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
tokens |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
tasks |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
task |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
apt |
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی |
processor |
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند |
control panel |
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است |
control and reporting center |
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی |
executive |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
loop |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
real time |
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است |
looped |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
loops |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
executives |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
radio control |
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم |
circulation control |
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول |
steam iron |
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی |
steam irons |
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی |
rolleron |
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود |
flexible |
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر |
IRQ |
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه |
controlling |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
control |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
controls |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
inventory control |
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی |
ctrl |
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد |
apt |
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود |
control sheet |
صفحه کنترل چارت کنترل |
control statement |
حکم کنترل دستور کنترل |
block plot |
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی |
control stick |
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی |
in charge |
متصدی |
clerk |
متصدی |
warden |
متصدی |
clerks |
متصدی |
quartermaster |
متصدی |
incumbent |
متصدی |
quartermasters |
متصدی |
incumbents |
متصدی |
user |
متصدی |
operators |
متصدی ها |
operator |
متصدی |
users |
متصدی ها |
responsible |
متصدی |
operators |
متصدی |
vacant |
بی متصدی |
runner |
متصدی |
runners |
متصدی |
operator |
متصدی |
cataloguer |
متصدی کاتالوگ |
operator |
متصدی دستگاه |
cataloger |
متصدی کاتالوگ |
officers |
مامور متصدی |
salespersons |
متصدی فروش |
salesperson |
متصدی فروش |
acting |
کفیل متصدی |
radar man |
متصدی رادار |
chartulary |
متصدی بایگانی |
freshwater king |
متصدی اب شیرین کن |
time keeper |
متصدی اوقات |
officer |
مامور متصدی |
infirmarian |
متصدی بیمارستان |
signal man |
متصدی علائم |
receptionist |
متصدی پذیرش |
signalman |
متصدی علائم |
curator |
نگهبان متصدی |
curators |
نگهبان متصدی |
auctioneer |
متصدی مزایده |
auctioneer |
متصدی حراج |
turf accountants |
متصدی شرطبندی |
adman |
متصدی اعلانات |
auctioneers |
متصدی مزایده |
harbour master |
متصدی بندر |
auctioneers |
متصدی حراج |
groundskeeper |
متصدی زمین |
operator console |
پیشانه متصدی |
suppliers |
متصدی ملزومات |
unattended |
بدون متصدی |
radioman |
متصدی بی سیم |
ammunition handler |
متصدی مهمات |
operators |
متصدی دستگاه |
fitters |
متصدی نصب |
radio operator |
متصدی بی سیم |
fitter |
متصدی نصب |
radarman |
متصدی رادار |
rulings |
رایج متصدی |
operators |
متصدی ماشین |
operator command |
فرمان متصدی |
supplier |
متصدی ملزومات |
winch driver |
متصدی دوار |
radar operator |
متصدی رادار |
receiver |
متصدی دریافت |
litter bearer |
متصدی برانکارد |
operator |
متصدی ماشین |
salespeople |
متصدی فروش |
machine operator |
متصدی ماشین |
yard man |
متصدی محوطه |
receivers |
متصدی دریافت |
ruling |
رایج متصدی |
tactical air controler |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
controlled fragmentation |
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها |
prontonotary |
متصدی امضاء احکام |
orchardman |
متصدی باغ میوه |
stevedores |
متصدی بارگیری و تخلیه |
liftman |
اسانسورچی متصدی اسانسور |
orchardist |
متصدی باغ میوه |
heaters |
متصدی گرم کردن |
prothonotary |
متصدی امضاء احکام |
heater |
متصدی گرم کردن |
stevedore |
متصدی بارگیری و تخلیه |
wagoner |
متصدی حمل ونقل |
word processing operator |
متصدی پردازش کلمه |
time keeper |
متصدی اوقات کار |
teletypist |
متصدی دوره نگاره |
mess treasurer |
متصدی صندوق باشگاه |
majordomo |
متصدی امور خانوادگی |
peripheral equipment operator |
متصدی تجهیزات جانبی |
titular charge daffaires |
متصدی شغل سیاسی |
keypunch operator |
متصدی منگنه زنی |
watertender |
متصدی مخازن اب ناو |
my p |
متصدی پیش ازمن |
oilking |
متصدی سوخت و اب کشتی |
common carrier |
متصدی حمل ونقل |
fish warden |
متصدی امور شیلات |
forwarder |
متصدی حمل و نقل |
forwarding agent |
متصدی حمل ونقل |
titular |
متصدی دارای عنوانی |
liquidators |
متصدی امورتصفیه شرکت |
liquidator |
متصدی امورتصفیه شرکت |
officers |
متصدی ضابط عدلیه |
stoker |
متصدی سوخت کوره |
ammunition handler |
متصدی جابجایی مهمات |
church warden |
متصدی دارایی کلیسا |
pressman |
متصدی ماشین چاپ |
plate layer |
متصدی تعمیر خط اهن |
contracting officer |
افسر متصدی پیمان |
army postal clerk |
متصدی پست ارتشی |
data entry operator |
متصدی داده دهی |
officer |
متصدی ضابط عدلیه |
hold captain |
متصدی انبار کشتی |
carriers |
متصدی حمل و نقل |
turf accountant |
متصدی شرط بندی |
carrier |
متصدی حمل و نقل |
biddy |
متصدی نظافت خانه |
pressmen |
متصدی ماشین چاپ |
subroutine |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
goldie |
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین |
engineman |
درجه دار متصدی موتور |
firemen |
متصدی اتش خانه موتور |
vigorish |
سود متصدی شرط بندی |
billposter |
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره |
harbour master |
مسئول بندر متصدی لنگرگاه |
pantler |
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه |
signal boxes |
توقف گاه متصدی علائم |
stevedore |
متصدی بارگیری و حمل و نقل |
proetor |
متصدی امور قضایی وکشوری |
stickboy |
متصدی نگهداری چوبهای هاکی |
machinist |
ماشینیست متصدی دستگاه تراش |
stenotypisht |
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی |
stevedore |
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی |
stevedores |
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی |
blast furnaceman |
مسئول یا متصدی کوره بلند |
stevedores |
متصدی بارگیری و حمل و نقل |
signal box |
توقف گاه متصدی علائم |
account executive |
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها |
throttleman |
متصدی دستگیره سرعت ناو |
bee-keepers |
متصدی نگهداری از زنبور عسل |
bee-keeper |
متصدی نگهداری از زنبور عسل |
time keeper |
متصدی ثبت اوقات کار |
forwarder's receipt |
رسید متصدی حمل و نقل |
weeder |
متصدی چیدن علف هرزه |
to put in possession |
مالکیت دادن متصدی کردن |
fireman |
متصدی اتش خانه موتور |
machinists |
ماشینیست متصدی دستگاه تراش |
gamekeepers |
متصدی جانوران شکاری قرقچی |
gamekeeper |
متصدی جانوران شکاری قرقچی |
remote control |
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور |
climb mode |
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود |
control officer |
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده |
masters of ceremonies |
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه |
master of ceremonies |
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه |
lictor |
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات |
pollster |
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی |
king of arms |
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی |