English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
Other Matches
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
he broke his neck necessity گردنش شکست
steer wrestling پریدن از اسب به گردن گاو وفرود امدن او به زمین باپیچاندن گردنش
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
to a large extent تا حد زیادی
extra زیادی
extras زیادی
enormousness زیادی
superfluous زیادی
surpluses زیادی
surplus زیادی
abundance زیادی
immensity زیادی
undue زیادی
muchness زیادی
superfluity زیادی
intenseness زیادی
inordinacy زیادی
extremeness زیادی
wealth زیادی
extra- زیادی
excrescential زیادی
heaviness زیادی
excrescent زیادی
intensity زیادی
hugeness زیادی
overly زیادی
immenseness زیادی
immoderacy زیادی
infiniteness زیادی
frequentness زیادی
supervacaneous زیادی
profoundness زیادی
excesses زیادی
profoundly زیادی
excess زیادی
unduly زیادی
redundance زیادی
greatness زیادی
numerousness زیادی
profuseness زیادی
excessiveness زیادی
nimiety زیادی
greatly به زیادی
increscent زیادی توسعه
fuzz ball گوشت زیادی
distichiasis مژگان زیادی
to a degree تادرجه زیادی
overblance زیادتی زیادی
extensiveness کثرت زیادی
hyperacidity زیادی اسید
for long مدت زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
interleaf برگ زیادی
exorbitance زیادی افراط
over production محصول زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
outgrowth گوشت زیادی
largely تا درجه زیادی
riffraff زیادی توده
overweight وزن زیادی
clog زیادی پرکردن
clogged زیادی پرکردن
clogs زیادی پرکردن
extra موضوعی که زیادی است
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
quite a number of people عده زیادی از مردم
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
exairesis برش اندام زیادی
redun dantly بطور زائدیا زیادی
extra- موضوعی که زیادی است
excess مقدار زیادی از چیزی
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
growth گوشت زیادی تومور
growths گوشت زیادی تومور
excesses مقدار زیادی از چیزی
extras موضوعی که زیادی است
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
many of them عده زیادی از انها
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
long a go مدت زیادی پیش
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
long ago مدت زیادی پیش
odd come short زیادی باقی مانده
so خیلی باین زیادی
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
over estimation زیادی درنظر گرفتن
it was a مبلغ زیادی بود
oversale پیش فروش زیادی
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
polypus گوشت زیادی ساقه دار
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
quickly بدون مصرف زمان زیادی
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
howbeit با اینکه
so as to تا [اینکه ]
up to/till/until <idiom> تا اینکه
the fact that اینکه
in order to ... تا [اینکه ]
in order that تا اینکه
in spite of the face that اینکه
or یا اینکه
unless جز اینکه
save that جز اینکه
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
the reason why علت اینکه
in view of the fact that نظر به اینکه
on the supposition that بخیال اینکه
on the supposition that بتصور اینکه
Despite the fact that… با وجود اینکه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com