Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
computational |
مربوط به یک محاسبه |
|
|
Search result with all words |
|
clearing a bill |
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان |
Other Matches |
|
flops |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopping |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopped |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flop |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
mflops |
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
computing |
محاسبه |
predictions |
محاسبه |
slide rule |
خط کش محاسبه |
computation |
محاسبه |
calculation |
محاسبه |
computations |
محاسبه |
prediction |
محاسبه |
analysis |
محاسبه |
slide rules |
خط کش محاسبه |
calculated field |
فیلد محاسبه |
miscalculation |
محاسبه اشتباه |
miscalculations |
محاسبه اشتباه |
design |
طرح و محاسبه |
designs |
طرح و محاسبه |
cam calculation |
محاسبه کرو |
design load |
بارمبنای محاسبه |
computation |
نتیجه محاسبه |
calculation sheet |
برگ محاسبه |
calk |
محاسبه کردن |
uncomputable |
محاسبه ناپذیر |
nautical slide rule |
خط کش محاسبه دریایی |
recalculation |
تجدید محاسبه |
accounting price |
قیمت محاسبه |
account |
محاسبه نمودن |
calculating factor |
ضریب محاسبه |
computable |
محاسبه پذیر |
calculating machine |
ماشین محاسبه |
unit of account |
واحد محاسبه |
computational |
اشتباه در محاسبه |
computability |
قابلیت محاسبه |
compute |
محاسبه کردن |
predicted |
محاسبه شده |
dyscalculia |
محاسبه پریشی |
computations |
نتیجه محاسبه |
engineer's scale |
خط کش محاسبه مهندسی |
computes |
محاسبه کردن |
approximations |
محاسبه ملایم |
approximation |
محاسبه ملایم |
double counting |
محاسبه مضاعف |
arithmetic unit |
واحد محاسبه |
computed |
محاسبه کردن |
computing |
سرعت محاسبه یک کامپیوتر |
ration factor |
ضریب محاسبه جیره |
natural recalculation |
محاسبه مجدد طبیعی |
evaluating |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
computable function |
تابع محاسبه پذیر |
evaluated |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
incomputable |
غیر قابل محاسبه |
column wise recalculation |
محاسبه مجدد ستونی |
collapse design |
محاسبه در محیط خمیری |
accountable strength |
استعداد قابل محاسبه |
predicted |
از قبل محاسبه شده |
recalculation method |
روش محاسبه عدد |
reculaulation order |
تنظیم محاسبه مجدد |
evaluates |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
calculated altitude |
ارتفاع محاسبه شده |
miscalculates |
اشتباه محاسبه کردن |
tally |
محاسبه چوب خط زدن |
background recalculation |
محاسبه مجدد پس زمینه |
row wise recalculation |
محاسبه مجدد سطری |
load adjuster |
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما |
optimal recalculation |
محاسبه مجدد بهینه |
automatic recalculation |
محاسبه مجدد خودکار |
tallying |
محاسبه چوب خط زدن |
miscalculate |
اشتباه محاسبه کردن |
miscalculated |
اشتباه محاسبه کردن |
miscalculating |
اشتباه محاسبه کردن |
computations |
نتیجه شمارش محاسبه |
evaluate |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
computed price |
قیمت محاسبه شده |
integral calculus |
محاسبه انتگرال [ریاضی] |
tallies |
محاسبه چوب خط زدن |
computation |
نتیجه شمارش محاسبه |
computed goto |
جهش بر مبنای محاسبه |
tallied |
محاسبه چوب خط زدن |
manual recalculation |
محاسبه مجدد دستی |
ration basis |
مبنای محاسبه جیره غذایی |
basis of freight |
پایه محاسبه هزینه حمل |
compute |
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر |
computed |
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر |
box |
مربع روی ورقه محاسبه |
computes |
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر |
algorithms |
محاسبه عددی حساب رقومی |
evaluations |
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت |
algorithm |
محاسبه عددی حساب رقومی |
evaluation |
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت |
boxes |
مربع روی ورقه محاسبه |
computing sight |
وسیله محاسبه عناصر تیر |
elastic design |
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی |
long run period |
دوران محاسبه بلند مدت |
strategically <adv.> |
طرح ریزی [محاسبه] شده |
computer generations |
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه |
design for flexture and shear |
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش |
measure |
روش محاسبه اندازه یا کمیت |
date of acquisition |
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود |
ration cycle |
سیکل محاسبه جیره 42ساعته |
computable |
آنچه قابل محاسبه است |
scaling law |
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی |
basket purchase |
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات |
ration scale |
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی |
interpolation |
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه |
interpolations |
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه |
margin |
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود |
margins |
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود |
current purchasing power |
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند |
stroke play |
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر |
percentile |
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد |
formula |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulas |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulae |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
reboot |
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه |
expansion |
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی |
unary operation |
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT |
freight tonne |
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن |
leave year |
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت |
brake mean effective pressure |
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت |
fittest |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
relative |
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد |
unliquidated damages |
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است |
fits |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
fit |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
liquidated damages |
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است |
precedence |
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی |
sizes |
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص |
design maximum weight |
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما |
arithmetic logic unit |
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق |
averaged |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
size |
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص |
keystroke |
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ |
averaging |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
averages |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
profit centre |
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد |
average |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
backward |
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون |
backwards |
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون |
MIP mapping |
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده |
parallelled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
paralleling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
parallelling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
parallels |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
paralleled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
parallel |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
interference |
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
DX |
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری |
geometry processing |
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود |
calculates |
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست |
alu |
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق |
heaps |
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند |
calculated |
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست |
calculate |
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست |
heaping |
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند |
heap |
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند |
number cruncher |
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه |
processor bound |
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود |
conversion tables |
جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست |
translation tables |
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه |
tweening |
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد |
paged address |
آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود |
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
fallout prediction |
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش |
assemble capital stock |
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود |
background |
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند |
trend line |
یک بسط محاسبه شده از سری داده به منظور پیش بینی خط سیرهای ورای داده معلوم |
backgrounds |
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند |
arc elasticity of demand |
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود : |
predictions |
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن |
cpu |
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی |
prediction |
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن |
A clear conscience fears no accusation <proverb> |
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است |
LUT |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز |
plastic analysis |
محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری |
graphics |
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد |
coherent |
مربوط |
correspondents |
مربوط به |
coordinate |
مربوط |