Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
Other Matches
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
responsibilities
عهده
responsibility
عهده
on
عهده
undertaking
عهده
responsibility
مسئولیت
liability
مسئولیت
liabilities
مسئولیت
onus
مسئولیت
irresponsible
بی مسئولیت
unresponsive
بی مسئولیت
responsibilities
مسئولیت
trusts
مسئولیت
liability to disease
مسئولیت
amenableness
مسئولیت
burthen
مسئولیت
trust
مسئولیت
trusted
مسئولیت
menage
مسئولیت
responsibly
با مسئولیت
cope
از عهده برامدن
affords
از عهده برامدن
coped
از عهده برامدن
affording
از عهده برامدن
copes
از عهده برامدن
afforded
از عهده برامدن
afford
از عهده برآمدن
incumbency
عهده داری
entrusted
عهده دار
responsible
عهده دار
copings
از عهده برامدن
charges
عهده دارکردن
take over
به عهده گرفتن
take out
از عهده برامدن
undertaking
به عهده گرفتن
charges
عهده داری
charge
عهده دارکردن
to be incapable
از عهده بر نیامدن
charged
عهده دار
charge
عهده داری
acquit
از عهده برآمدن
offices
مسئولیت احرازمقام
responsible
مسئولیت دار
product liability
مسئولیت محصول
on one's shoulders
<idiom>
مسئولیت شخصی
liabilities
الزام مسئولیت
imputability
مسئولیت اخلاقی
implied trust
مسئولیت فرضی
cark
بار مسئولیت
primary interest
مسئولیت اصلی
area of responsibility
منطقه مسئولیت
onmy own responsibility
به مسئولیت خودم
loads
فشار مسئولیت
load
فشار مسئولیت
amenability
احساس مسئولیت
liability
الزام مسئولیت
office
مسئولیت احرازمقام
sector of responsibility
منطقه مسئولیت
law of tort
مسئولیت مدنی
constructive trust
مسئولیت قهری
posts
مقام مسئولیت
irresponsible
عاری از حس مسئولیت
posted
مقام مسئولیت
post-
مقام مسئولیت
charge
بار مسئولیت
post
مقام مسئولیت
in common
<idiom>
مسئولیت داشتن
charges
بار مسئولیت
irresponsibly
بدون حس مسئولیت
draws
کشیده شدن عهده
assumes
عهده دار شدن
guaranteed
عهده دار شدن
guarantee
عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
be up to
به عهده کسی بودن
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
stand
عهده دارشدن موقعیت
drawn on
کشیده شدن عهده
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
draw
کشیده شدن عهده
sponsorship
عهده گیری اعانت
guarantees
عهده دار شدن
assume
عهده دار شدن
without engagement
بدون تقبل مسئولیت
unlimited company
شرکت با مسئولیت نامحدود
sponsor
مسئولیت راقبول کردن
liability for damages
مسئولیت در برابر خسارت
irresponsibly
بدون داشتن مسئولیت
over worked man
مهره شطرنج پر مسئولیت
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
law of tort
قانون مسئولیت مدنی
The responsibility lies with you.
مسئولیت با شما است.
sponsors
مسئولیت راقبول کردن
To assume responsibility .
قبول مسئولیت کردن
sponsoring
مسئولیت راقبول کردن
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
perils
بیم زیان مسئولیت
law of torts
قانون مسئولیت مدنی
peril
بیم زیان مسئولیت
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
answers
جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
draw on
عهده کسی برات کشیدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
emprise
تقریر عهده دار شدن
solidarity
بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
loose
از قید مسئولیت ازاد ساختن
looser
از قید مسئولیت ازاد ساختن
loosest
از قید مسئولیت ازاد ساختن
amoral
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
disclaimer
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimers
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
Responsibility weighed him down
بار مسئولیت کمرش را خم کرد
What do I care?
چطور این مسئولیت من است؟
up to someone to do something
<idiom>
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
to take the fall
[American English]
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
broad shoulders
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
see to it
<idiom>
مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
ignorance of law is no excuse
جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
sequoia
میباشد
afro
میباشد
gallium
میباشد
ad
میباشد
gametophyte
میباشد
aceto
میباشد
ads
میباشد
aden
میباشد
adeni
میباشد
adeno
میباشد
afr
میباشد
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
buck passer
شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shuffle off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
to pass the buck
<idiom>
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
to pass the buck to somebody
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
he is a man he is sick
وی مریض میباشد
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
To wash ones hands of somebody (something).
دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
iodine
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
iodin
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
custodian
بستههای دیسک و ..... میباشد
custodians
بستههای دیسک و ..... میباشد
One insust not step aside and diclaim responsibility .
نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
anopheles
که ناقل میکرب مالاریا میباشد
operational weapon
جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com