English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
Other Matches
susceptance مقدار هدایت کور
conductance مقدار هدایت واقعی
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
input admittance مقدار هدایت طاهری اولیه
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
input conductance مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
marks وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
inductive susceptance مقدار هدایت کور القائی سوسپتانس القائی
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
magnetic flux density چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic flux فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
navigator هدایت گر
lead هدایت
direction هدایت
leads هدایت
guidance هدایت
navigators هدایت گر
steerage هدایت
leading هدایت
conductance هدایت
conduction هدایت
leading marks نشانههای هدایت
navigated هدایت کردن
guides هدایت کردن
enlightened هدایت شده
directing هدایت کردن
joystick سکان هدایت
admittance هدایت فاهری
conduction هدایت گرم
conduction هدایت تنظیم
steering هدایت کردن
joysticks سکان هدایت
stream line خط هدایت جریان
leading line خط هدایت هواپیما
navigates هدایت کردن
steerable هدایت کردنی
guided هدایت کردن
conduct هدایت کردن
conducted هدایت کردن
dirigible قابل هدایت
fire direction هدایت اتش
navigating هدایت کردن
navigate هدایت کردن
con هدایت کردن
conned هدایت کردن
cons هدایت کردن
conning هدایت کردن
superconductivity فوق هدایت
undirected هدایت نشده
bus bar line سیم هدایت
direct هدایت کردن
directed هدایت کردن
directs هدایت کردن
conducting هدایت کردن
managements هدایت یا سازماندهی
guide هدایت کردن
management هدایت یا سازماندهی
vee guideways مسیر هدایت "وی "
conducts هدایت کردن
afferent conduction هدایت اورانی
directors هدایت کننده
conduction velocity سرعت هدایت
guide way مسیر هدایت
canalization هدایت در مسیر
conductive قابل هدایت
electrical conductivity هدایت الکتریکی
conductivity قابلیت هدایت
conductivity ضریب هدایت
templates ریل هدایت
conning tower برج هدایت
conductible قابل هدایت
operating stand اطاق هدایت
director هدایت کننده
direction هدایت رهبری
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductance میزان هدایت
hydraulic conductivity هدایت ابی
commutate هدایت وتغییر
image line هدایت تصویر
conductibility قابلیت هدایت
electric conduction هدایت الکتریسیته
heat conduction هدایت حرارتی
convect هدایت کردن
afferent transmission هدایت اورانی
avigation فن هدایت هواپیما
convey هدایت کردن
ionic conduction هدایت یونی
template ریل هدایت
conveyed هدایت کردن
heat conductivity هدایت حرارتی
rede هدایت کردن
conveying هدایت کردن
conveys هدایت کردن
electron conduction هدایت الکترون
guideway شیار هدایت کننده
director هدایت کننده اتش
photoconductivity قابلیت هدایت نور
director برج هدایت تیر
conduction رسانش الکتریکی هدایت
conduct grade درجه هدایت یک ماده
direction center مرکز هدایت عملیات
conductibility ضریب هدایت مخصوص
directed net شبکه هدایت شده
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
traffic تجارت هدایت شده
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
directed exercise تمرین هدایت شده
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
diathermacy خاصیت هدایت گرما
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
conducting staff ستاد هدایت کننده
directing staff ستاد هدایت کننده
trafficking تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
directors برج هدایت تیر
trafficked تجارت هدایت شده
guided missile موشک هدایت شونده
absolute joystick سکان هدایت مطلق
conduct هدایت کردن بردن
conducted هدایت کردن بردن
guded missile موشک هدایت شوند
fire direction net شبکه هدایت اتش
guided missiles موشک هدایت شونده
laser guidance سیستم هدایت لیزری
input of current تغذیه و هدایت جریان
lead سیر هدایت الکتریکی
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
leads سیر هدایت الکتریکی
steered wheel چرخ هدایت شده
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
current carring انتقال یا هدایت جریان
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
dredging ladder هدایت کننده سطل
fire direction center مرکز هدایت اتش
direction مسیر هدایت کردن
vectored thrust تراست هدایت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com