Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
simple average
میانگین ساده
simple mean
میانگین ساده
Other Matches
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
averaged
میانگین
average
میانگین
average value
میانگین
averaged
در میانگین
on average
[on av.]
در میانگین
mean high water
مد میانگین
averaging
میانگین
averages
میانگین
mean value
میانگین
meanest
میانگین
meaner
میانگین
mean
میانگین
arithmetic mean
میانگین
median
میانگین
moving average
میانگین متحرک
mean squares
میانگین مجذورات
medium
وسط یا میانگین
averages
ایجاد میانگین
averaging
معدل میانگین
mean time between failures
میانگین عمر
averaging
میانگین موفقیت
weighted mean
میانگین وزنی
mean value
مقدار میانگین
mean velocity
تندی میانگین
harmonic mean
میانگین همساز
mean low water
اب پایین میانگین
true mean
میانگین حقیقی
mediums
وسط یا میانگین
mean high water
اب بالای میانگین
simple mean
میانگین حسابی
mean low water
جزر میانگین
weighted average
میانگین وزنی
weighted average
میانگین موزون
working mean
میانگین مفروض
mean deviation
انحراف میانگین
mean depth
ژرفای میانگین
mean absolute deviation
انحراف میانگین
mean life
عمر میانگین
averaging
ایجاد میانگین
logarithmic mean
میانگین لگاریتمی
moving average
میانگین غلتان
arithmetic mean
میانگین حسابی
average discharge
بده میانگین
batting average
میانگین توپزنی
meanest
مقدار میانگین
average
معدل میانگین
average value
مقدار میانگین
average
میانگین موفقیت
average value
ارزش میانگین
average deviation
انحراف میانگین
assumed mean
میانگین فرضی
average cost
میانگین هزینه
average price
میانگین قیمت
average life
عمر میانگین
average flow
بده میانگین
mean error
خطای میانگین
average error
خطای میانگین
average
ایجاد میانگین
mean
مقدار میانگین
averaged
ایجاد میانگین
averages
معدل میانگین
averaged
میانگین موفقیت
averages
میانگین موفقیت
averaged
معدل میانگین
geometric mean
میانگین هندسی
density mean
میانگین چگالی
meaner
مقدار میانگین
mean range of the tide
میانگین ارتفاع کشند
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean sea level
میانگین سطح دریا
electrode current averaging time
زمان میانگین شدن
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
averaging
درجه عادی میانگین
average out
میانگین در نظر گرفتن
standard error of mean
خطای معیار میانگین
mean free path
مسافت ازاد میانگین
meanest
معنی دادن میانگین
mean
معنی دادن میانگین
meaner
معنی دادن میانگین
averages
درجه عادی میانگین
average
درجه عادی میانگین
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
averaged
درجه عادی میانگین
sm
خطای معیار میانگین
effective
خروجی میانگین پردازنده
mean time between failures
زمان میانگین بین دو خرابی
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
root mean square velocity
جذر میانگین مجذور سرعت
root mean square error
جذر میانگین مجذور خطا
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
exponential smoothing
روش میانگین گیری متغیروزن دار
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
variance
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
averaging
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEP
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averages
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEPs
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
mtbf
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
unsophisticated
ساده
balder
ساده
sheepishly
ساده دل
idiot
ساده
idiots
ساده
bald
ساده
sheepish
ساده دل
innocent
<adj.>
ساده دل
seemly
<adj.>
ساده دل
good-humored
ساده دل
expansive
<adj.>
ساده دل
baldest
ساده
baldly
ساده
clodhopper
ساده
downright
ساده
simplistic
ساده
frugal
ساده
positive
ساده
inexpensive
ساده
artless
ساده
clodhoppers
ساده
unassuming
ساده
homespun
ساده
incomplex
ساده
conversable
<adj.>
ساده دل
incomposite
ساده
unmeaning
ساده
unaadorned
ساده
taffetized
ساده
simple minded
ساده دل
simplex
ساده
simpleminded
ساده دل
semplice
ساده
simple hearted
ساده دل
plain hearted
ساده دل
fructose
ساده
freestanding
ساده
fanciless
ساده
charmless
ساده
daff
ساده دل
fraudless
ساده
free spoken
ساده گو
naif
ساده
slickest
ساده
simple
ساده دل
simple
ساده
simpler
ساده
simpler
ساده دل
slick
ساده
explicit
ساده
plainer
ساده
plain
ساده
unceremoniously
ساده
untutored
ساده
unceremonious
ساده
plainest
ساده
cleanest
ساده
cleans
ساده
clean
ساده
unaffected
ساده
naive
ساده
plains
ساده
cleaned
ساده
simplest
ساده
simplest
ساده دل
oafs
ساده لوح
underhand service
سرویس ساده
gowk
ساده لوح
oaf
ساده لوح
free spokenness
ساده گویی
gobemouche
ساده لوح
noddy
ساده لوح
frugal food
خوراک ساده
simple-minded
ساده لوح
flat rate
نرخ ساده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com