English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
Other Matches
invisibly چنانکه دیده نشود
sleeper میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
sleepers میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
drawbar میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
horizontal میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
tenpin میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feinting حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted حرکت از میله بالا به میله پایین
feint حرکت از میله بالا به میله پایین
feints حرکت از میله بالا به میله پایین
insolubly چنانکه اب نشود
shaft میله ستون میله چاه
shafts میله ستون میله چاه
thank you سایه شما کم نشود
interminably چنانکه تمام نشود
filament میلهای
filaments میلهای
filamentary میلهای
filamentous میلهای
bar codes کد میلهای
bar code کد میلهای
indelible disgrace رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
May no one go thru such an ordeal. نصیب گرگ بیابان نشود
poverty parts friends <idiom> بی زر میسر نشود کام دوستان
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
baculiform میلهای شکل
bar diagram نمودار میلهای
stylus maze ماز میلهای
bar printer چاپگر میلهای
pole charge خرج میلهای
bar magent اهنربای میلهای
bar graph نمایش میلهای
bar graph نمودار میلهای
bar codes رمز میلهای
cylinder lock قفل میلهای
gusset needles میلهای کناری
rod bearing یاتاقان میلهای
bar code رمز میلهای
spar buoy بویه میلهای
bar chart نمودار میلهای
bar magnet مغناطیس میلهای
bar wound armature ارمیچر میلهای
barchart نمودار میلهای
type bar printer چاپگر میلهای تایپ
bar code reader دستگاه خواننده کد میلهای
rod mill سنگ شکن میلهای
paired bar graph نمودار میلهای مزدوج
tenpin بازی بولینگ ده میلهای
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
seals بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seal بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
tenpins بولینگ 01 میلهای با گوی سنگین
ten strike ضربت بازی بولینگ ده میلهای
j bar lift تله اسکی میلهای دونفره
irremovability حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Don't get annoyed at this! بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
camshafts میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
spreader rig میلهای که نخها جداگانه به ان وصل میشود
segmented bar chart نمودار میلهای قطعه بندی شده
camshaft میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bacillus باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
defaulting نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powering قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
highlight bar میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
screw picket میلهای که سر ان پیچی شکل باشد میلههای پیچ دار پایه سیم خاردار
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
scanner وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
scanners وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
taskbar میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
eying دیده
eyes دیده
eye water اب دیده
eye دیده
eyeing دیده
scout دیده وری
imperceptible دیده نشدنی
vedette دیده ورسوار
light of one's eyes نور دیده
scouts دیده وری
pitched تهیه دیده
light struck نور دیده
unsight دیده نشده
feeder دیده بان
feeders دیده بان
sightless دیده نشده
scouted دیده وری
in sight دیده شدنی
monitoring دیده بانی
scouting دیده وری
invisible دیده نشدنی
hardened steel فولاد اب دیده
lookout دیده بان
lookouts دیده بان
scout car خودرو دیده ور
eyeless بی بصیرت بی دیده
lost زیان دیده
worldly-wise جهان دیده
worldly wise جهان دیده
observer دیده بان
observers دیده بان
enntinel دیده بان
feeler دیده بان
feelers دیده بان
damaged خسارت دیده
indiscernible دیده نشدنی
visible دیده شدنی
scout دیده وری کردن
observational وابسته به دیده بانی
espying دیده بانی کردن
scouted دیده وری کردن
espy دیده بانی کردن
espies دیده بانی کردن
sentinel دیده بان کشیک
sentinels دیده بان کشیک
espied دیده بانی کردن
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
stager گرگ باران دیده
sunbaked حرارت افتاب دیده
shock concrete بتن ضرب دیده
garrets برج دیده بانی
forward post پستهای دیده ور جلو
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
it is of frequent بسیار دیده میشود
heat affected zone منطقه حرارت دیده
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
monitor دیده بانی کردن
damaged shipments محموله خسارت دیده
brain injured اسیب دیده مغزی
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
had i seen him اگر من او را دیده بودم
injured muscle عضله اسیب دیده
weatherbeaten باد و باران دیده
garret برج دیده بانی
monitors دیده بانی کردن
scouts دیده وری کردن
injured parties طرف صدمه دیده
injured parties طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
you have been seen دیده شده اید
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
monitored دیده بانی کردن
injured party طرف خسارت دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
software mointor دیده بان نرم افزاری
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
My hand is bruised. دستم ضرب دیده است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
visible roof سقفی که از درون دیده شود
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
visibility was poor چیزها درست دیده نمیشد
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
unobserved fire تیر دیده بانی نشده
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
trainband گروه نظامی تعلیمات دیده
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
seasoned soldier سرباز ورزیده و جنگ دیده
damaged آنچه آسیب یا رنج دیده است
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ding قسمت اسیب دیده تخته موج
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com