English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
Search result with all words
core barrel لوله نمونه بردار
core drill مته نمونه بردار
Other Matches
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
vector بردار
arrow بردار
equivocatory اب بردار
arrows بردار
dope vector بردار
resultant بردار
vectors بردار
cross bearer صلیب بردار
subsumption فرمان بردار
curled حلقه بردار
tollable باج بردار
curls حلقه بردار
state vector بردار حالت
surveyor نقشه بردار
crucifer صلیب بردار
customable گمرک بردار
exponible توضیح بردار
treatable تعلیم بردار
dutiable گمرک بردار
ascribing رونویس بردار
subordination فرمان بردار
treader گام بردار
topographer نقشه بردار
discountable تخفیف بردار
disciplinable نظم بردار
damageable غرامت بردار
curl حلقه بردار
code vector بردار رمز
fraudulent کلاه بردار
state vector بردار وضعیت
force بردار نیرو
forces بردار نیرو
forcing بردار نیرو
swindler کلاه بردار
swindlers کلاه بردار
photographer عکس بردار
axial vector بردار محوری
submission فرمان بردار
bilable ضمانت بردار
circulation of a vector چرخه بردار
surveyors نقشه بردار
burgers vector بردار برگرز
stainable زنگ بردار
active تنزل بردار
wave vector بردار موج
voltage vector بردار ولتاژ
taxable مالیات بردار
mouldable قالب بردار
photographers عکس بردار
vectors حامل بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
vector حامل بردار
postponement فرمان بردار
components مولفه بردار
component مولفه بردار
hypotaxis فرمان بردار
normal vector بردار عمود
polar vector بردار قطبی
weight lifter وزنه بردار
patchable وصله بردار
participable شرکت بردار
numerale شماره بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
normal vector بردار قائم
magnetic vector بردار مغناطیسی
ascribe رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
harvestman خرمن بردار
rateable نرخ بردار
suborder فرمان بردار
ascribes رونویس بردار
forfoitable جریمه بردار
state vector بردار حلات
flux of a vector شاره بردار
finable جریمه بردار
field vector بردار میدان
benefic بهره بردار
lift vector بردار برا
lifter وزنه بردار
liner velocity بردار سرعت
vectorial حامل بردار
radius vector بردار شعاعی
land surveyor نقشه بردار
interrupt vector بردار وقفه
ratable نرخ بردار
light vector بردار نور
radius vector بردار مکان [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
docile تعلیم بردار مطیع
beneficiaries بهره بردار ذیحق
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
beneficiary بهره بردار ذیحق
position بردار مکان [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
vector psychology روانشناسی بردار نگر
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
cracky ترک بردار زودشکن
he was proof against harm اسیب بردار نبود
dope vector بردار خصیصه نما
freestone سنگ تراش بردار
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
Y coordinate مختصات بردار عمودی
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
x axis بردار افقی گراف
X coordinate مختصات بردار افقی
basis vector بردار پایه [ریاضی]
velocity بردار سرعت [فیزیک]
y axis بردار عمودی گراف
rodman کمک نقشه بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
crook ادم قلابی کلاه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
crooking ادم قلابی کلاه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
calligraph نمونه
strickle نمونه
typicalness نمونه
foretype نمونه
specimen نمونه
paragons نمونه
breadboard نمونه
exemplar نمونه
ensample نمونه
specimens نمونه
forme نمونه
sampling نمونه
types نمونه
copyslip نمونه
paragon نمونه
modules نمونه
module نمونه
exemplars نمونه
progenitors نمونه
progenitor نمونه
schemata نمونه
schema نمونه
instance نمونه
patterns نمونه
pattern نمونه
instances نمونه
sampled نمونه
modelled نمونه
modeled نمونه
representative نمونه
model نمونه
copying نمونه
copy نمونه
copies نمونه
sample نمونه
precedents نمونه
precedent نمونه
models نمونه
copied نمونه
examples نمونه
example نمونه
paradigms نمونه
representatives نمونه
format نمونه
formats نمونه
type نمونه
typed نمونه
paradigm نمونه
modeled نمونه اصلی
pilot plant کارخانه نمونه
pilot plant کارگاه نمونه
per sample طبق نمونه
sampling نمونه گیری
standard نمونه قانونی
probability sample نمونه احتمالاتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com