Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
semiconscious
نیمه بیهوش
semi-conscious
نیمه بیهوش
Other Matches
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
unconscious
بیهوش
unconsciously
بیهوش
witless
بیهوش
slow-witted
بیهوش
comatose
بیهوش
lackwit
بیهوش
unintelligent
بیهوش
lackwit
ادم بیهوش
etherization
بیهوش کردن
to space out
بیهوش شدن
anaesthetises
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetised
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetising
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetized
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetizing
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetizes
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetizing
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetized
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetizes
بیهوش یا بیحس کردن
pass out
ناگهان بیهوش شدن
anaesthetize
بیهوش یا بیحس کردن
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
to place
[put]
somebody in an artificial coma
کسی را بیهوش کردن
[پزشکی]
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
knockouts
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
knockout
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
ether
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
we were not ourselves
از خود بیخود شده بودیم بیهوش بودیم
decompression
بیهوش شدن در اثر کم شدن فشاراتمسفر
etherize
بااتر بیهوش کردن کرخت کردن
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
stupefy
گیج کردن بیهوش کردن
half deck
نیمه پل
mid
نیمه
semis
نیمه
semi
نیمه
mid-
نیمه
in noon of night
در نیمه شب
midnight
نیمه شب
division line
خط نیمه
stiffish
نیمه شق
moiety
نیمه
part way
نیمه
left heart
نیمه چپ قلب
semiopaque
نیمه کدر
semiopaque
نیمه شفاف
semi literate
نیمه نویسا
semiarid
نیمه خشک
semiarboreal
نیمه درختی
semiaquatic
نیمه ابزی
semimobile
نیمه متحرک
semiactive
نیمه فعال
semi trailer
نیمه یدک
semilustrous
نیمه درخشنده
semi official
نیمه رسمی
second half
نیمه دوم
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semicolonial
نیمه ازاد
semicolonial
نیمه مستعمره
semilogarithmic
نیمه لگاریتمی
quasi convex
نیمه محدب
halvers
نیمه مشترک
semi skilled
نیمه ماهر
semi conductor
نیمه هادی
semiprivate
نیمه خصوصی
half faced
نیمه کاره
semicivilized
نیمه متمدن
semicinductor
نیمه رسانا
semicinductor
نیمه هادی
half loaded
سلاح نیمه پر
half mast high
نیمه افراشته
semiautomatic
نیمه خودکار
semipermeable
نیمه تراوا
half time
نیمه بازی
semipermanent
نیمه جاودان
half tracked
نیمه شنی
semiparasitic
نیمه انگلی
half way
نیمه راه
semilog
نیمه لگاریتمی
semicolonialism
نیمه مستعمراتی
quasi concave
نیمه مقعر
middle watch
نگهبانی نیمه شب
semiconscious
نیمه اگاه
semicrystalline
نیمه متبلور
semifixed
نیمه ثابت
nocturn
عبادت نیمه شب
semicrystalline
نیمه بلورین
partially sighted
نیمه بینا
partially hearing
نیمه شنوا
semidetached
نیمه مجزا
partial fixing
نیمه گیرداری
semidivine
نیمه الهی
semidivine
نیمه خدا
semidome
نیمه گنبد
semidomesticated
نیمه اهلی
semierect
نیمه ایستاده
semierect
نیمه قائم
semifluid
نیمه ابکی
semiformal
نیمه رسمی
semiliquid
نیمه مایع
quasi commercial
نیمه بازرگانی
semi independent
نیمه مستقل
quasi public
نیمه عمومی
semilate
نیمه دیررس
semihard
نیمه محکم
semihard
نیمه سخت
megrim
درد نیمه سر
semigloss
نیمه شفاف
semigloss
نیمه درخشان
semiofficial
نیمه رسمی
quasi public
نیمه دولتی
quasi private
نیمه خصوصی
midwatch
پاس نیمه شب
semiconscious
نیمه هوشیار
preconscious
نیمه هشیار
midyear
نیمه سال
semifinal
نیمه نهایی
semipro
نیمه حرفهای
subovate
نیمه بیضی
semi-final
نیمه نهایی
semi-precious
نیمه بهادار
midsummer
نیمه تابستان
semi-precious
نیمه گرانبها
sub-tropical
نیمه حاره
underemployed
نیمه کار
inchoate
نیمه تمام
partial
نیمه کامل
semi-conscious
در حال نیمه غش
parboil
نیمه پختن
subsaline
نیمه شور
half-timbered
نیمه چوبی
half-mast
نیمه افراشتن
semi-conscious
نیمه هشیار
half-mast
نیمه افراشتگی
parboils
نیمه پختن
parboiling
نیمه پختن
parboiled
نیمه پختن
aileron
نیمه سنتوری
dwarf wall
دیوار نیمه
half-bat
آجر نیمه
half-column
نیمه ستون
half
نیمه نخست
part-time
نیمه وقت
part time
نیمه وقت
half-time
نیمه نخست
first half
نیمه نخست
draft
نیمه نهایی
drafted
نیمه نهایی
aileron
نیمه لچکی
subconsciously
نیمه اگاه
subconsciously
نیمه هشیار
subconscious
نیمه اگاه
subconscious
نیمه هشیار
drafts
نیمه نهایی
translucent
نیمه شفاف
semi
نیمه تاحدی
semipublic
نیمه همگانی
before mid night
قبل از نیمه شب
shaly clay
رس نیمه بلوری
semivitrified
نیمه شیشهای
semitranslucent
نیمه کدر
semitropic
نیمه گرمسیری
semitransparent
نیمه شفاف
brow ague
درد نیمه سر
semitranslucent
نیمه شفاف
semiterrestrial
نیمه خاکی
demigod
نیمه خدا
semisynthetic
نیمه ترکیبی
semisynthetic
نیمه مصنوعی
semisolid
نیمه جامد
semiskilled
نیمه ماهر
semirigid
نیمه سخت
semireligious
نیمه مذهبی
foreconscious
نیمه هشیاری
solid state
نیمه هادی
backcourt
نیمه دفاعی
subacute
نیمه حاد
halfway
نیمه راه
subliminal
نیمه خوداگاه
semis
نیمه تاحدی
semi finals
نیمه نهایی
subliminally
نیمه خوداگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com