Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
Other Matches
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
samplery
نمونه برداری
sampling
نمونه برداری
core drilling
نمونه برداری با مته
sample
نمونه برداری کردن
sampled
نمونه برداری کردن
autopolling
خود نمونه برداری
sampling rate
نرخ نمونه برداری
biased sampling
نمونه برداری غیرتصادفی
bed load sampling
نمونه برداری از بار کف
split spoon
قاشق نمونه برداری
bottle silt sampler
نمونه برداری با بطری
auger
مته نمونه برداری
polling list
سیاهه نمونه برداری
sampling
نمونه برداری مزه کردن
sampling in motion
نمونه برداری در حال انتقال
nodes
محل برخورد بردارهادر نمونه برداری
node
محل برخورد بردارهادر نمونه برداری
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
assent
پذیرش
patients
پذیرش
patient
پذیرش
acceptance
پذیرش
acceptances
پذیرش
intake
پذیرش
intakes
پذیرش
admissions
پذیرش
reception
پذیرش
receptions
پذیرش
inductions
پذیرش
admittance
پذیرش
admission
پذیرش
assents
پذیرش
assenting
پذیرش
assented
پذیرش
adoption
پذیرش
induction
پذیرش
acceptance limit
حد پذیرش
acceptation
پذیرش
admission of liability
پذیرش تعهدات
tolerability
قابلیت پذیرش
Reception
پذیرش هتل
receptionist
متصدی پذیرش
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
cry uncle
<idiom>
پذیرش شکست
acceptance test
آزمون پذیرش
admission
پذیرش به بیمارستان
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
refusing
عدم پذیرش
refuses
عدم پذیرش
refuse
عدم پذیرش
admission port
دریچه پذیرش
admission rate
میزان پذیرش
acceptable
قابل پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
magnetic susceptibility
پذیرش مغناطیسی
imprimatur
تصویب پذیرش
group acceptance
پذیرش گروهی
reception
دریافت پذیرش
receptions
دریافت پذیرش
receptivity
قدرت پذیرش
repulsion
عدم پذیرش
social acceptance
پذیرش اجتماعی
selective admission
پذیرش انتخابی
admission requirements
شرایط پذیرش
satisfactory
<adj.>
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
قابل پذیرش
sufficiently
<adv.>
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
قابل پذیرش
adequately
[sufficiently]
<adv.>
قابل پذیرش
sufficing
<adj.>
قابل پذیرش
rejection
عدم پذیرش
acceptable
<adj.>
قابل پذیرش
refused
عدم پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
قابل پذیرش
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
hire out
<idiom>
پذیرش برای شغل
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
rejecting
عدم پذیرش چیزی
rejects
عدم پذیرش چیزی
application study
بررسی پذیرش اماد
susceptive
پذیرنده اماده پذیرش
bankable
قابل پذیرش در بانک
acceptability
قابلیت پذیرش پسندیدگی
susceptible
حساس مستعد پذیرش
receives
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
rejected
عدم پذیرش چیزی
denials
عدم پذیرش حاشا
denial
عدم پذیرش حاشا
impassablility
غیر قابل پذیرش
receive
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
reject
عدم پذیرش چیزی
receptee
افراد مورد پذیرش
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
hearing of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
taking of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
ksr
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
focussing
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focused
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
mediums
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
medium
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
paradigms
نمونه
strickle
نمونه
formats
نمونه
format
نمونه
module
نمونه
ensample
نمونه
paradigm
نمونه
exemplar
نمونه
typicalness
نمونه
types
نمونه
paragons
نمونه
paragon
نمونه
specimen
نمونه
typed
نمونه
exemplars
نمونه
type
نمونه
breadboard
نمونه
sampling
نمونه
modules
نمونه
forme
نمونه
copyslip
نمونه
foretype
نمونه
calligraph
نمونه
examples
نمونه
example
نمونه
representative
نمونه
representatives
نمونه
specimens
نمونه
pattern
نمونه
copied
نمونه
schema
نمونه
model
نمونه
instances
نمونه
copy
نمونه
instance
نمونه
copying
نمونه
progenitors
نمونه
progenitor
نمونه
copies
نمونه
schemata
نمونه
sampled
نمونه
modeled
نمونه
patterns
نمونه
sample
نمونه
precedents
نمونه
precedent
نمونه
models
نمونه
modelled
نمونه
decerebration
مخ برداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com