English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
Other Matches
ballistic مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
vertical control کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
three point perspective پرسپکتیو مایل
oblique perspective پرسپکتیو مایل
diagonal perspective پرسپکتیو مورب
diagonal perspective پرسپکتیو قطری
panoramic perspective پرسپکتیو منظرهای
parallel perspective پرسپکتیو همرو یا موازی
one point perspective پرسپکتیو همرو یا موازی
oblique projection نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
ornament [تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
paramagnetic اجسامی با قابلیت گذردهی یانفوذپذیری بیشتر از یک وخاصیت مغناطیسی دائم
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
phonendoscope شنیده میشوند
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
plasmodium نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
coated chippings خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
windbreak درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
zeeman پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
triads نقاط سه قلو
isodose rate خط نقاط متحدالدوز
triad نقاط سه قلو
key points نقاط مهم
key points نقاط حساس
at all points در همه نقاط
trio نقاط سه قلو
trios نقاط سه قلو
lagrangian points نقاط لاگرانژی
interactional points نقاط تماس
keop soo نقاط حساس
interactional points نقاط تلاقی
keop soo نقاط مرگ
contra rotating دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
curing پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند
eyes دیده
eying دیده
eyeing دیده
eye دیده
eye water اب دیده
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
primary masses نقاط مادی اولیه
plots ثبت مسیریا نقاط
shoals نقاط کم عمق دریا
plotted ثبت مسیریا نقاط
trig point نقاط مثلث بندی
shoal نقاط کم عمق دریا
pin point تعیین دقیق نقاط
isoheyt خط شاخص نقاط هم باران
apparent horizon افق حقیقی نقاط
coordinate code رمز مختصات نقاط
plot ثبت مسیریا نقاط
geodetic control نقاط کنترل ژئودزی
vital points نقاط حساس بدن
dapple چیزی با نقاط رنگارنگ
kyusho نقاط حساس بدن
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
isothermal نقاط هم حرارت اب دریا
coordinates طول و عرض نقاط
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
lookout دیده بان
enntinel دیده بان
feeder دیده بان
hardened steel فولاد اب دیده
in sight دیده شدنی
invisible دیده نشدنی
indiscernible دیده نشدنی
worldly-wise جهان دیده
worldly wise جهان دیده
lookouts دیده بان
feeders دیده بان
scout دیده وری
scouted دیده وری
lost زیان دیده
monitoring دیده بانی
scouts دیده وری
pitched تهیه دیده
scouting دیده وری
light struck نور دیده
light of one's eyes نور دیده
sightless دیده نشده
scout car خودرو دیده ور
feelers دیده بان
feeler دیده بان
eyeless بی بصیرت بی دیده
visible دیده شدنی
observer دیده بان
observers دیده بان
damaged خسارت دیده
unsight دیده نشده
vedette دیده ورسوار
imperceptible دیده نشدنی
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
graphic به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
isoclinal خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
differential leveling تعیین اختلاف تراز نقاط
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
interactive نقاط توقف را تنظیم کند
networks اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
plots بردن نقاط روی طرح
isopleth نقاط هم ارتفاع موج دریا
isogrive خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
plot بردن نقاط روی طرح
infield نقاط توپگیری در زمین کریکت
isodose rate خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
plotted بردن نقاط روی طرح
injured party طرف خسارت دیده
weatherbeaten باد و باران دیده
stager گرگ باران دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
brain injured اسیب دیده مغزی
shock concrete بتن ضرب دیده
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
injured party طرف صدمه دیده
injured parties طرف خسارت دیده
garrets برج دیده بانی
garret برج دیده بانی
observational وابسته به دیده بانی
scout دیده وری کردن
you have been seen دیده شده اید
injured parties طرف صدمه دیده
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
scouted دیده وری کردن
sentinel دیده بان کشیک
scouts دیده وری کردن
sentinels دیده بان کشیک
forward post پستهای دیده ور جلو
monitors دیده بانی کردن
espying دیده بانی کردن
espies دیده بانی کردن
espied دیده بانی کردن
invisibly چنانکه دیده نشود
sunbaked حرارت افتاب دیده
had i seen him اگر من او را دیده بودم
heat affected zone منطقه حرارت دیده
it is of frequent بسیار دیده میشود
injured muscle عضله اسیب دیده
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
espy دیده بانی کردن
monitor دیده بانی کردن
monitored دیده بانی کردن
damaged shipments محموله خسارت دیده
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
jabiru لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
geong gyuk نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
isogonic line خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
matrix الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
zenith اوج محور قائم بر افق نقاط
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
matrixes الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
antipole ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
nexus نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com