Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (20 milliseconds)
English
Persian
short time rating
کار کردن با وقفه
Search result with all words
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
interrupt
ناتوان کردن وقفه
interrupting
ناتوان کردن وقفه
interrupts
ناتوان کردن وقفه
Other Matches
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
abeyance
وقفه
stations
وقفه
station
وقفه
interval
وقفه
blocked
وقفه
block
وقفه
uninterrupted
بی وقفه
ceasing
وقفه
ceases
وقفه
ceased
وقفه
cease
وقفه
dead lock
وقفه
blocks
وقفه
desuetude
وقفه
unabated
<adj.>
بی وقفه
discontinuance
وقفه
pausing
وقفه
standstill
وقفه
gap
وقفه
gaps
وقفه
deadlock
وقفه
stick
وقفه
hoid up
وقفه
hold back
وقفه
pauses
وقفه
paused
وقفه
arrest
وقفه
standstil
وقفه
arrested
وقفه
hiatus
وقفه
arrests
وقفه
pause
وقفه
down time
وقفه
blocking
وقفه
stound
وقفه
jibs
وقفه
suspension
وقفه
interrupting
وقفه
suspensions
وقفه
abeyance or adeyancy
وقفه
interruption
وقفه
jib
وقفه
interrupts
وقفه
chasms
وقفه
at a stretch
بی وقفه
paralysis
وقفه
jibbed
وقفه
jibbing
وقفه
interruptions
وقفه
break
وقفه
interrupt
وقفه
chasm
وقفه
stationed
وقفه
breaks
وقفه
program interrupt
وقفه برنامه
blocking period
دوره وقفه
sticking voltage
ولتاژ وقفه
interrupt driven
وقفه گرا
caesura
وقفه ایست
external interrupt
وقفه خارجی
uninterrupted duty
کار بی وقفه
interrupt vector
بردار وقفه
vectored interrupt
وقفه برداری
system interrupt
وقفه سیستم
priority interrupt
وقفه اولویت
wind rocked out
وقفه تنفسی
unceasing
بدون وقفه
betweentimes
درمدت وقفه
time out
وقفه فاصله
interrupt handler
گرداننده وقفه
flashbacks
وقفه زمانی
automatic interrupt
وقفه خودکار
full stops
وقفه کامل
run on
بدون وقفه
nerve block
وقفه عصبی
work stoppage
وقفه در کار
interval
ایست وقفه
massed learning
یادگیری بی وقفه
affect block
وقفه عاطفه
continous cycle
دوره بی وقفه
flashback
وقفه زمانی
massed practice
تمرین بی وقفه
machine interupption
وقفه ماشین
full stop
وقفه کامل
scanned interrupt
وقفه پویش شده
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
disarms
ثیرات وقفه شدن
ups
تامین برق بی وقفه
arm
خط وط وقفه فعال شده .
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
interrupting
حرکت دادن وقفه
disarm
ثیرات وقفه شدن
disarmed
ثیرات وقفه شدن
interrupts
حرکت دادن وقفه
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
interrupt
حرکت دادن وقفه
insolvency
وقفه در پرداخت دیون
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
interrupting
خط وقفه که فعال شده است
continous type furnace
کوره نوع بدون وقفه
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous
متصل متوالی بدون وقفه
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
خط وقفه که فعال شده است
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
caesura
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupt
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupts
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
maskable
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priority
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
trap
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
daisy chain interrupt
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupts
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
paralleling
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelled
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
non maskable interrupt
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
parallels
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
interrupts
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
priority
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
interrupting
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
priorities
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
NetShow
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
basics
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com