Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
actual key
کلید واقعی
Other Matches
break
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
breaks
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
options
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
option
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
alt key
کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
KSAM
ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
key
ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicked
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key
کلید عملیاتی کلید تابعی
clicks
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhances
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard
طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
public
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
unfeigned
واقعی
righted
واقعی
objectives
واقعی
objective
واقعی
veritable
واقعی
card-carrying
واقعی
true life
واقعی
very
واقعی
concrete
: واقعی
real
واقعی
actuals
واقعی
righting
واقعی
McCoy
واقعی
literal
واقعی
veridical
واقعی
right
واقعی
essential
واقعی
actual
واقعی
ex post saving
واقعی
ex post
واقعی
positive
واقعی
lifelike
واقعی
virtual
واقعی
essentials
واقعی
factual
واقعی
factually
واقعی
veracious
واقعی
real numbers
اعداد واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
jisen
مبارزه واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real fluid
سیال واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
historical costs
هزینه واقعی
matter of fact
بطور واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
real memory
حافظه واقعی
insubstantial
غیر واقعی
real income
درامد واقعی
real mode
حالت واقعی
real capital
سرمایه واقعی
actualize
واقعی کردن
actual loss
زیان واقعی
actual load
بار واقعی
nominal
غیر واقعی
actual income
درامد واقعی
unrealistic
غیر واقعی
unrealistically
غیر واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
actual damage
خسارت واقعی
unreal
غیر واقعی
true north
شمال واقعی
life size
اندازه واقعی
life-size
اندازه واقعی
practical
واقعی کارازموده
practicals
واقعی کارازموده
actual cost
هزینه واقعی
objective data
دادههای واقعی
objective value
ارزش واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real address
آدرس واقعی
real wage
مزد واقعی
real value
ارزش واقعی
real storage
انباره واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
real sector
بخش واقعی
real score
نمره واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
actual price
قیمت واقعی
very
واقعی فعلی
actual address
نشانی واقعی
true form
فرم واقعی
true
واقعی حقیقی
accomplish
واقعی کردن
bring inbeing
واقعی کردن
realizing
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
truer
واقعی حقیقی
truest
واقعی حقیقی
genuine
واقعی حقیقی
true complement
متمم واقعی
true power
توان واقعی
true slump
نشست واقعی
true vertical
قائم واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
never-never
غیر واقعی
never-never land
غیر واقعی
true complement
مکمل واقعی
real
واقعی موجود
realised
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
put inpractice
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
bring into being
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
carry into effect
واقعی کردن
execute
واقعی کردن
put into effect
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
make something happen
واقعی کردن
carry out
واقعی کردن
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
real will
نظریه اراده واقعی
real balance effect
اثر مانده واقعی
true meridian
نصف النهار واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
real interest rate
نرخ بهره واقعی
conductance
مقدار هدایت واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
real investment
سرمایه گذاری واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
no par
بدون ارزش واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
false
ساختگی غیر واقعی
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com