Dictiornary-Farsi | broken rock | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 166 (8 milliseconds)

English	Persian
broken rock	صخره


Other Matches

broken	منقطع منفصل
broken	رام واماده سوغان گیری
broken	نقض شده
broken	شکسته شده
broken	شکسته
broken <adj.>	خراب
broken down	ازپای درامد
broken-down	ازپای درامد
broken <adj.>	شکسته [دستگاهی]
broken field	محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
broken stone	سنگریزه
broken stone	خرده سنگ
broken sleep	خواب بریده بریده
broken bricks	سنگریزه
broken money	پول خرد
broken marriage	زناشویی گسیخته
broken hardening	سخت گردانی شکسته
broken country	زمین دوعارضه
broken english	انگلیسی دست و پا شکسته
broken ground	زمین ناهموار
broken country	زمین مضرس
broken-hearted <adj.>	دل شکسته
broken stone	سنگ شکسته
broken stowage	فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
broken weather	هوای بی قرار
wind broken	ریوی شده
wind broken	خسته
In my broken English .	با انگلیسی دست وپا شکسته ام
The socket is broken.	پریز برق شکسته است.
heart broken	محنت زده
heart broken	دل شکسته
The lamp is broken.	لامپ خراب است.
My car has broken down.	اتومبیلم خراب شده است.
to be broken on the wheel	روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
a broken arm	بازوی شکسته
broken winded	تنگ نفس
broken wind	یلپپیک
wind broken	دچار پربادی
broken bricks	پاره اجر
Burglars have broken in.	دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
broken hearted	دلشکسته
broken-hearted	دلشکسته
broken home	خانواده گسیخته
broken homes	خانواده گسیخته
broken fibres	تار عضلانی پاره شده
broken traffic line	خط گسسته برای امد و شد
he received a broken hand	دستش شکست
I had my car broken into last week.	هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The dog has broken loose .	سگ زنجیرش را باز کرد وفرار کرده است
He broken an Olympic record.	رکورد المپیک را شکست
The door – handle has broken off.	دسته درشکسته است
To speake broken French.	فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
My face has broken with pimples.	صورتم جوش زده است
broken traffic line	خط چین برای امد و شد
He felt like he'd finally broken the jinx.	او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
That jar is broken and that measure spilt . <proverb>	آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday.	دیروز دزد خانه همسایه را زد.
the rock	جبل الطارق
rock-like	صخرهمانند
rock	تکان نوسانی دادن
rock	جنبیدن
rock	جنباندن
rock	حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock	صخره
rock	تکان
rock	خاره
rock	جنباندن نوسان کردن
rock	سنگ
rock	تخته سنگ یا صخره
rock	سنگ خاره صخره
rock	تکان دادن
rock	جنبش
volcanic rock	سنگ خروجی
vitreous rock	سنگ شیشه نما
under szturated rock	سنگ زیر اشباع
to stumble against a rock	گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
to rock to sleep	خواب کردن
to rock to sleep	جنباندن
rock work	دیوار کوه نما
rock work	خاره یا صخره مصنوعی
rock toe	سنگچین پایاب
rock wash	پوشش سنگی
rock work	کوه مصنوعی
rock wool	پشم کوهی
to rock the boat <idiom>	گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
impervious rock	تختهسنگغیرقابلنفوذ
as steady as a rock <idiom>	مثل کوه [استوار و ثابت]
rock the boat <idiom>	واژگون کردن
As firm as a rock .	به محکمی آهن ( سنگ )
To stand like rock .	مانند کوه ایستادن
rock-hard	بینهایتسخت
It is as hard as rock.	مثل سنگ سفت است
rock-climber	صخرهنورد
rock pool	استخرکوچک
rock music	موسیقیRock
rock step	پایهصخرهای
rock basin	حوضهرودصخراهای
rock-climbing	صخرهنوردی
rock sucker	مارماهی دریایی
rock-bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock cork	پنبه کوهی
eruptive rock	سنگ خروجی
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
fall of rock	ریزش سنگ
rock rubble	ریزش سنگ
hand placed rock	سنگفرش فکافته
rock flint	سنگ اتشزنه سیاه
igneous rock	سنگ اذرین
igneous rock	سنگ خروجی
igneous rock	سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
layer of rock	لایه سنگی
layer of rock	طبقه سنگی
mantle rock	سنگپوش
detrital rock	سنگ اواری
crystalline rock	سنگ بلوری
rock'n'roll	رقص راک اندرول
rock'n'roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll	رقص راک اندرول
rock and roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock salt	نمک سنگی
rock garden	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
almond rock	گزبادامی
bed rock	سنگ کف
bed rock	سنگ مادر
bituminous rock	سنگ قیری
rock bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
cap rock	پوش سنگ
phosphate rock	سنگ فسفات
rock pitons	انواع میخهای سنگ نوردی
rock fill	سنگریز
rock goat	مرال
rock erosion	از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fever	حصبه جبل الطارق
rock scorpion	کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock flour	سنگارد
rock flour	ارده سنگ
rock goat	بزکوهی
rock hewn	از کوه کنده شده
rock oil	نفت
rock pigeon	کبوتر کوهی
rock dyke	سنگریز
rock drill	مته سنگ شکن
rock bound	دشوار
rock bound	دیریاب
rock bound	محاط بصخره
rock brake	بسفایج معمولی
rock candy	نبات
rock bound	سنگ بست
rock candy	تبرزد
rock bound	خاره بست
rock crystal	سنگ بلور
rock dove	کبوتر کوهی
rock facing	سنگریز حفافتی
natural rock asphalt	سنگ قیر
sluiced rock fill	سنگریز ابپاشی شده با فشار
zone of rock fracture	ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
bed rock ledge	لایه سنگی کف بستر
rock fill dam	سد سنگی
zone of rock flowage	منطقه سنگهای روان
to make the party rock	جشن را گرم کردن
rock-bottom price	کمترین قیمت
to hit rock bottom	از نظر روحی خرد شدن
rock fill dam	سد سنگریز
A big rock rolled down the mountain.	سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید