Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pay load |
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل |
|
|
Other Matches |
|
advantageaus |
مقرون بصرفه |
commodious |
مقرون بصرفه |
It is not to your advantage. |
مقرون بصرفه نیست |
unhandy |
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس |
list price |
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند |
motor pool |
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت |
to a |
بصرفه سودمندانه |
to trun to a |
بصرفه نزدیک کردن |
cost-effective |
مقرون به صرفه |
economical |
مقرون به صرفه |
evidentiary |
مقرون بدلیل |
costings |
مقرون به صرفه |
advisable |
مقرون بصلاح |
expediential |
مقرون بمصلحت |
fea |
مقرون بایمان |
urbane |
مقرون به ادب مودبانه |
expilation |
سرقت مقرون به ازار |
It is not economical. |
مقرون به صرفه نیست. |
well a |
خردمندانه مقرون به تامل خردمند |
inquisitorial |
مقرون به سخت گیری در پرسش |
robbery |
سرقت مقرون به ازار یاتهدید |
robbery |
دزدی مقرون به ازار یا تهدید |
robberies |
سرقت مقرون به ازار یاتهدید |
robberies |
دزدی مقرون به ازار یا تهدید |
anti-Semitic |
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود |
goods |
اجناس |
good |
اجناس |
culls |
رد شده [اجناس] |
category |
طبقه اجناس |
rejects |
رد شده [اجناس] |
Fake articles. |
اجناس تقلبی |
culls |
مانده [اجناس] |
substandard goods |
اجناس بنجل |
yard goods |
اجناس ذرعی |
rejects |
مانده [اجناس] |
dry goods |
اجناس خشک |
ware |
جنس اجناس |
wares |
جنس اجناس |
closed stock |
اجناس ذخیره |
avoirdupois weight |
اوزان و مقیاسات اجناس |
d. of goods |
تحویل کالا یا اجناس |
scrapbook |
دفتر اجناس اوراق |
scrapbooks |
دفتر اجناس اوراق |
mace greff |
خریدار اجناس مسروقه |
closed stock |
اجناس انبارشده ثابت |
import duties |
گمرک اجناس وارداتی |
transporting |
حمل ونقل |
transports |
حمل ونقل |
hauls |
حمل ونقل |
hauling |
حمل ونقل |
hauled |
حمل ونقل |
transported |
حمل ونقل |
transport |
حمل ونقل |
forwarding |
حمل ونقل |
haul |
حمل ونقل |
transportation |
حمل ونقل |
packinghouse |
محل بسته بندی اجناس |
middling |
اجناس مختلف از درجه متوسط |
cost analysis |
تجزیه و تحلیل قیمت اجناس |
packingplant |
محل بسته بندی اجناس |
five and ten |
مغازه اجناس ارزان قیمت |
white sale |
فروش ملافه و اجناس ذرعی |
avoirdupois |
مقیاس وزن اجناس سنگین |
location survey |
بازرسی در جای اجناس درانبار |
wagoner |
متصدی حمل ونقل |
cabotage |
حمل ونقل ساحلی |
portability |
قابلت حمل ونقل |
common carrier |
متصدی حمل ونقل |
portable |
قابل حمل ونقل |
amphibious lift |
حمل ونقل اب خاکی |
carrying |
حمل ونقل کردن |
carry |
حمل ونقل کردن |
carries |
حمل ونقل کردن |
forwarding agent |
متصدی حمل ونقل |
carried |
حمل ونقل کردن |
transportable |
قابل حمل ونقل |
cost of transport |
قیمت حمل ونقل |
conveying capacity |
فرفیت حمل ونقل |
The goods in this shop could not be flogged. |
اجناس این مغازه باد کرده |
air delivery |
حمل ونقل از راه هوا |
transport means |
وسیله بارکشی یاحمل ونقل |
motor transport |
حمل ونقل به وسیله خودرو |
ammunition lift capability |
فرفیت حمل ونقل مهمات |
cto |
عامل حمل ونقل ترکیبی |
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock. |
اجناس این مغازه جور ( ناجور )است |
mto |
عامل حمل ونقل چند نوعه |
common carrier |
متصدی حمل ونقل حامل مشترک |
totes |
حمل ونقل کردن سوق دادن |
toting |
حمل ونقل کردن سوق دادن |
carrier's risk |
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل |
tote |
حمل ونقل کردن سوق دادن |
toted |
حمل ونقل کردن سوق دادن |
lighterage |
حمل ونقل کالا بوسیله دوبه |
budget account |
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود |
gangplanks |
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره |
harbor master |
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه |
gangplank |
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره |
jet star |
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت |
dead weights |
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار |
dead weight |
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار |
bat money |
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر |
bat allowance |
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر |
haulage |
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد |
well assorted |
جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار |
mark up |
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس |
economic |
نزدیک به صرفه مقرون به صرفه |
stockpiling |
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار |
import duties |
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی |
stockpile |
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار |
stockpiled |
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار |
stockpiles |
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار |
kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
location audit |
تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
microsoft |
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی |
drives |
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر |
drive |
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر |
air priorities committee |
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار |
strategies |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
strategy |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
IrDA |
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند |
narrative |
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم |
recall |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalled |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalls |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
c |
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع |
Ackerman's function |
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت |
narratives |
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم |
revenue tax |
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی |
iil |
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر |
no show |
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود |
teacloth |
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها |
permanent |
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند |
teacloths |
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها |
bin |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
bins |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
scratching |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
personal |
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر |
scratches |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
cat |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
scratch |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
HTTP |
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد |
cats |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
scratched |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
cold test |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
feedback |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
FDDI |
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
double |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
gather shot |
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول |
redundancy |
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا |
doubled |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
liberal education |
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای |
doubled up |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
grammar |
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن |
redundancies |
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا |
auto |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
potatoes and point |
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
intubation |
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان |
bread and point |
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
cold thrust |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
grammars |
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن |
opened |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
opens |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
autos |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
Kaleida Labs |
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای |
beta range |
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی |
wiring |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
pork barrel |
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت |
executive information system |
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت |
VidCap |
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی |
straight line coding |
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر |
precision |
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت |
haze |
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر |
diagnostics |
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن |
invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> |
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند |
labor of love <idiom> |
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول |
write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
compiler |
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند |
multiple |
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن |
hybrid circuit |
ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص |
writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
cues |
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی |
cue |
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی |
weight belt |
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر |
keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
phoneme |
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا |
billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
electronic |
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و... |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
literacy |
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی |
board |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |