English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (17 milliseconds)
English Persian
director اداره کننده
directors اداره کننده
administrant اداره کننده
gerent اداره کننده
Search result with all words
runner اداره کننده شغلی
runners اداره کننده شغلی
sponsor سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
managerial مدیر اداره کننده
homemaker اداره کننده خانه
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
Other Matches
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters اداره کل اداره مرکزی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
workplaces اداره
gestion اداره
operation اداره
maladmidistration سو اداره
managements اداره
management اداره
handling اداره
helms اداره
workplace اداره
office اداره
helm اداره
department اداره
departments اداره
directorates اداره
directorate اداره
offices اداره
serviced اداره
bureau اداره
bureaus اداره
prefecture اداره
cutchery اداره
cutcherry اداره
service اداره
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
conducting اداره کردن
conducted اداره کردن
conduct اداره کردن
conducts اداره کردن
operates اداره کردن
managing اداره کردن
manages اداره کردن
managed اداره کردن
manage اداره کردن
misruling سوء اداره
misrules سوء اداره
misruled سوء اداره
administration اداره کردن
misrule سوء اداره
mismanaging بد اداره کردن
mismanages بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
public health pepartment اداره بهداری
housekeeping اداره منزل
administrations اداره کردن
record office اداره بایگانی کل
steerage اداره تربیت
the police headquaters اداره کل شهربانی
tobacco department اداره دخانیات
weather bureau اداره هواشناسی
wieldy اداره شدنی
the relevant office اداره مسیول
government office اداره دولتی
Department of labor [American English] اداره کار
helm اداره کردن
security اداره امنیت
security force اداره امنیت
strategy فن اداره جنگ
strategies فن اداره جنگ
service bureau اداره خدماتی
customs اداره گمرک
security service اداره امنیت
operated اداره کردن
operate اداره کردن
rule اداره کردن
helms اداره کردن
Near our office . نزدیک اداره ما
labor service اداره کار
household art فن اداره خانه
head office اداره مرکزی
government house اداره حکومتی
gestion اداره کردن
full command اداره کامل
financial agency اداره مالیه
financial agency اداره دارایی
financial a اداره مالیه
finance office اداره دارایی
dipartment of publications اداره مطبوعات
headquarters اداره کل شهربانی
india office اداره امورهندوستان
administer اداره کردن
administered :اداره کردن
administering :اداره کردن
administers :اداره کردن
administration of estate اداره ترکه
intelligence service اداره اطلاعات
intelligence department اداره اطلاعات
officiate اداره کردن
officiates اداره کردن
officiating اداره کردن
dipartment of publications اداره نگارش
department of trusteeship اداره قیمومت
claimant agency اداره کارپردازی
bureaus of census اداره سرشماری
bureaus of census اداره امار
department بخش اداره
departments بخش اداره
misconduct سوء اداره
audit office اداره حسابرسی
audit departmant اداره حسابرسی
audit departmant اداره ممیزی
criminal i. department اداره اگاهی
the d. poliee اداره اگاهی
department of trusteeship اداره سرپرستی
department of publications اداره انطباعات
department of publications اداره نگارش
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
deparment of trusteeship اداره قیمومت
depaartment of accounts اداره محاسبات
customs house اداره گمرک
customhouse اداره گمرک
custom house اداره گمرک
criminal investigation department اداره اگاهی
aminister اداره کردن
labour office اداره کارگزینی
stage manage اداره کردن
mishandle بد اداره کردن
mishandled بد اداره کردن
mishandles بد اداره کردن
mishandling بد اداره کردن
labouroffice اداره کارگزینی
run اداره کردن
runs اداره کردن
proconsulate سمت یا اداره
wields اداره کردن
stage-manage اداره کردن
stage-managed اداره کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managing اداره کردن
wield اداره کردن
wielded اداره کردن
wielding اداره کردن
prefecture اداره ریاست
porotocol department اداره تشریفات
polices اداره شهربانی
staffer کارمند اداره
staffers کارمند اداره
management system سیستم اداره
manageability قابلیت اداره
maladministration سوء اداره
maladminister بد اداره کردن
malpractice سوء اداره
malpractices سوء اداره
mismanagement سوء اداره
policed اداره شهربانی
police اداره شهربانی
police headquarters اداره کل شهربانی
penology اداره زندان
paperless office اداره بی کاغذ
office manager رئیس اداره
misgovernment سوء اداره
misgovern بد اداره کردن
ministration اداره خدمت
consulate اداره کنسولی
consulates اداره کنسولی
medical department اداره بهداری
legal department اداره حقوقی
mans اداره کردن
directs اداره کردن
manage اداره کردن
maintain اداره کردن
man اداره کردن
play اداره مسابقه
played اداره مسابقه
officiated اداره کردن
registry offices اداره ثبت
registry office اداره ثبت
direct اداره کردن
plays اداره مسابقه
directed اداره کردن
playing اداره مسابقه
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
patent office اداره ثبت اختراعات
education department اداره آموزش و پرورش
finger print department اداره انگشت نگاری
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com