Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
governance
اعمال قوه اختیارداری
Other Matches
suzerrainty
اختیارداری
admissibility
اختیارداری
controlment
اختیارداری جلوگیری
rule the roost
اختیارداری کردن
suzerainty
متبوعیت اختیارداری
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
exercises
اعمال
exertions
اعمال
exercise
اعمال
exertion
اعمال
acts
اعمال
exercising
اعمال
undertakings
اعمال
application
اعمال
applications
اعمال
exercised
اعمال
exercising a right
اعمال حق
doings
اعمال
hard labor
اعمال شاقه
exercising force
اعمال زور
strong arm
اعمال زورکردن
lobbying
اعمال نفوذ
applicatory
اعمال شدنی
impose
اعمال نفوذکردن
imposes
اعمال نفوذکردن
exert
اعمال کردن
exerted
اعمال کردن
exerting
اعمال کردن
exerts
اعمال کردن
takeover
اعمال کنترل
hard labour
اعمال شاقه
exertions
اعمال زور
galleys
اعمال شاقه
exertion
اعمال زور
applicative
اعمال کردنی
applicator
اعمال کننده
strong-arm
اعمال زورکردن
takeovers
اعمال کنترل
willable
قابل اعمال
workable
قابل اعمال
to have the pull of
اعمال نفوذکردن بر
the galleys
اعمال شاقه
showing partial views
اعمال نظر
preventative actions
اعمال بازدارنده
peonage
اعمال شاقه
apply
اعمال کردن
applier
اعمال کننده
applying
اعمال کردن
impressment
اعمال زور
labourhardl
اعمال شاقه
applies
اعمال کردن
to use one's influence upon
اعمال نفوذ کردن بر
undue influence
اعمال نفوذ ناروا
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
use one's influence
اعمال نفوذ کردن
showing partial views
اعمال نظر کردن
To use force(violence)
اعمال زور کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
house keeping operation
اعمال خانه داری
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
alteration
تغییر اعمال شده
embraceor
اعمال نفوذ کننده
penal servitude
حبس با اعمال شاقه
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
intervention
عمل اعمال تغییر در سیستم
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation
تغییر شکل اعمال شده
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
interventions
عمل اعمال تغییر در سیستم
applied magnetic field
میدان مغناطیسی اعمال شده
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred
اعمال شوک شدید به یک وسیله
modification
تغییر اعمال شده به چیزی
jar
اعمال شوک شدید به یک وسیله
put on
اعمال کردن بکار گماردن
pulsed
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
embracery
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
argument
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
powers
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powering
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
powered
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arithmetic
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
omnia pressumuntur solemniter
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
syntax
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
phosphor
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
hash
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
impressure
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
diode
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
led
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
backout
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
jumpers
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
lightest
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crunch
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crystals
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
lighted
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crunches
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crunched
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
condominium
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
powered
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powering
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
quiescent
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
texel
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
ends
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
ended
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
end
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
decision
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
liquid crystal display
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
necessity
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
LCD
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
modulator
مدار الکترونیکی که سیگنال را طبق سیگنال اعمال شده تغییر میدهد
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to lay violent handsonany one
اعمال زورنسبت بکسی کردن دست زوربرکسی دراز کردن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
cleanest
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
clean
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
logic
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
edlin
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
impose
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com