Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
immediate destination |
اولین مقصد |
|
|
Other Matches |
|
first in first out |
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود |
fifo |
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود |
first strike |
اولین ضربت در اولین حمله |
fifo |
اولین صادره از اولین وارده |
fifo |
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود |
objective point |
مقصد |
object point |
مقصد |
goals |
مقصد |
goal |
مقصد |
saunteringly |
بی مقصد |
aim |
مقصد |
addressees |
مقصد |
addressee |
مقصد |
destination |
مقصد |
destinations |
مقصد |
aims |
مقصد |
aimless |
بی مقصد |
driftless |
بی مقصد |
aimed |
مقصد |
virtual |
و مقصد. |
consummation |
مقصد |
destination inspection |
بازدید در مقصد |
destination port |
بندر مقصد |
object code |
برنامه مقصد |
destined |
مقصد معین |
destination file |
فایل مقصد |
goal oriented |
مقصد گرا |
final destination |
مقصد نهایی |
object module |
واحد مقصد |
object language |
زبان مقصد |
named place of destination |
مقصد مشخص |
port of destination |
بندر مقصد |
port of entry |
بندر مقصد |
terminal port |
بندر مقصد |
winning post |
تیر مقصد |
immediate destination |
مقصد بعدی |
target-oriented <adj.> |
مقصد گرا |
goal-oriented <adj.> |
مقصد گرا |
targeted <adj.> |
مقصد گرا |
Are we there yet? |
[ما] رسیدیم [به مقصد] ؟ |
aimlessly |
بدون مقصد |
message |
در مقصد مربوط میشود |
named point of destination |
نقطه مشخص در مقصد |
payable at destiination |
قابل پرداخت در مقصد |
stations |
یا مقصد استفاده میشود |
ex quay |
تحویل در بندر مقصد |
messages |
در مقصد مربوط میشود |
ex quay |
تحویل در بارانداز مقصد |
stationed |
یا مقصد استفاده میشود |
station |
یا مقصد استفاده میشود |
out port |
بندر دور از مقصد |
named port of destination |
بندر مقصد مشخص |
interactive |
کد اصلی و مقصد را بررسی کند |
lay line |
خط فرضی مسیر قایق به مقصد |
We are getting there. |
ما به هدف [مقصد] نزدیک می شویم. |
port of debarkation |
بندر مقصد حمل کالا |
drift |
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن |
drifted |
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن |
drifting |
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن |
drifts |
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن |
at the full landed cost price |
قیمت تمام شده کالا در مقصد |
diverted |
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد |
divert |
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد |
freight collect |
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود |
diverts |
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد |
freight payable at destination |
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود |
redirection |
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر |
redirecting |
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر |
redirects |
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر |
datagram |
که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است |
redirect |
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر |
carriage forward |
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود |
redirected |
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر |
initialing |
اولین |
initialed |
اولین |
initials |
اولین |
headmost |
اولین |
initiatory |
اولین |
initialling |
اولین |
initialled |
اولین |
initial |
اولین |
There is no royal road to learning . <proverb> |
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار . |
destination |
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم |
destinations |
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم |
initialling |
اولین امضاء |
initialling |
اولین یا در ابتدا |
initialling |
اولین قسمت |
initials |
اولین قسمت |
first generation |
اولین سری |
first salvo |
اولین رگبار |
initials |
اولین یا در ابتدا |
first strike |
اولین ضربه |
betimes |
در اولین فرصت |
initials |
اولین امضاء |
initialled |
اولین یا در ابتدا |
initialed |
اولین قسمت |
initial |
اولین یا در ابتدا |
seconds |
که پس از اولین می آید |
seconding |
که پس از اولین می آید |
initial |
اولین امضاء |
initial |
اولین قسمت |
seconded |
که پس از اولین می آید |
second |
که پس از اولین می آید |
initialed |
اولین امضاء |
initialed |
اولین یا در ابتدا |
initialled |
اولین امضاء |
initialled |
اولین قسمت |
initialing |
اولین یا در ابتدا |
initialing |
اولین امضاء |
initialing |
اولین قسمت |
block stowage loading |
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری |
sinks |
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد |
sink |
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد |
at your earliest convenience |
در اولین فرصت مناسب |
at first light |
در اولین روشنایی روز |
Go to the first crossroad. |
به اولین تقاطع بروید. |
straight run pitch |
تفاله اولین تقطیر |
dday |
اولین روزاغاز بکار |
first light |
اولین طلیعه خورشید |
Go to the first crossroad. |
به اولین چهارراه بروید. |
first ionization potential |
پتانسیل اولین یونش |
message |
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه |
marshalling yard |
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل |
messages |
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه |
January |
اولین ماه سال مسیحی |
lifo |
اولین صادره ازاخرین وارده |
CERN |
یس که www اولین آنجا اختراع شد |
filo |
اخرین صادره از اولین وارده |
lifo last in first out |
اولین صادره از اخرین وارده |
standard |
اولین مگا بایت حافظه در PC. |
alpha |
اولین گونه یک محصول کامپیوتری |
standards |
اولین مگا بایت حافظه در PC. |
first offender |
متخلف برای اولین بار |
for the first [last] time |
برای اولین [آخرین] بار |
first offenders |
متخلف برای اولین بار |
alphas |
اولین گونه یک محصول کامپیوتری |
primary |
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم |
home |
اولین رکورد داده در فایل |
homes |
اولین رکورد داده در فایل |
free on quay |
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد |
messages |
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است |
message |
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است |
switching |
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه |
head |
اولین عنصر داده در لیست بودن |
low sunday |
اولین یکشنبه بعد از عید پاک |
initials |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
initialling |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
initial |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
initialled |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
initialing |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
initialed |
اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام |
green run |
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر |
delivery leadtime |
زمان تحویل اولین پارتی وسایل |
ash wednesday |
اولین روز ایام روزهء مسیحیان |
drop cap |
حرف درشت اولین کلمه پاراگراف |
delivery leadtime |
زمان تحویل اولین قسمت وسایل |
ante-court |
[اولین صحن در خانه های بزرگ] |
to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید |
portmark |
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده |
prototypes |
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود |
geometric mean |
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی |
computed air release point |
نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما |
prototype |
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود |
second strike |
اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی |
first down |
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس |
object program |
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند |
initialed |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
initialing |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
identity |
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند |
identities |
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند |
first offenders |
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است |
innovation theory |
این نظریه اولین بار توسط جوزف شومپتر |
first offender |
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است |
ring |
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند |
initial |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
honor |
امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف |
widows |
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد |
widow |
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد |
first salvo |
اولین سری تیراندازی روی هدف دیگرانجام میشود |
initials |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
initialling |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
initialled |
آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
debutant |
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود |
floated |
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
execution |
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
peremptory undertaking |
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه |
float |
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
origins |
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
origin |
محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
floats |
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است |
sector |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
sectors |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
master |
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست |
mastered |
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست |
masters |
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست |
touchdowns |
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل |
bachelor |
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود |
bachelors |
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود |
Intel |
بیتی استفاده میکند که اولین بار در کامپیوترهای IBMPC به کار رفت |
touchdown |
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل |