Total search result: 201 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I am prepared for any eventuality. |
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم |
|
|
Other Matches |
|
accidental sepcies |
گونه های پیش آمدی |
beta test |
گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
bin |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
bins |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
opened |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
opens |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
iam a for his life |
برای جانش دل واپس هستم |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
prone to do something |
آماده کردن برای |
to stand ready to [+ verb] |
آماده بودن برای |
to stand ready for [+ noun] |
آماده بودن برای |
to prepare [for] |
آماده شدن [به یا برای] |
hit the books <idiom> |
برای کلاس آماده شدن |
on call <idiom> |
آماده برای ترک خدمت |
prone to do something |
آماده برای کردن کاری |
This sort of propaganda is for home consumption |
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است |
Klamath |
نام کد برای گونه کم هزینه پردازنده Intel pention |
scripts |
ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث |
There you go again! now, now, now! <idiom> |
آمدی و نسازی ! |
reworked |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
reworking |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
rework |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
sixth forms |
دورهی آماده سازی برای دانشگاه |
sixth form |
دورهی آماده سازی برای دانشگاه |
address |
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری |
reworks |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
to square up |
خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله] |
on tap <adj.> |
همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه] |
on-call service |
آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی] |
to be on-call |
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن |
accidental |
غیر اساسی پیش آمدی |
demand |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
demanded |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
demands |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
pouch |
خورجین [گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.] |
cts |
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
takedown |
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود |
stream |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
configured in |
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است |
device driver |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
device handler |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
streamed |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
streams |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
dataset |
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است |
takedown |
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی |
workspace |
فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند |
invite |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
programs |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
invites |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
invited |
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است |
appliance computer |
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است |
buffer |
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست |
expanded memory system |
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد |
editing run |
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند |
pre-treatment |
عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی] |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
opened |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
opens |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
line up <idiom> |
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن |
idled |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
idle |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
idlest |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
idles |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
EMM |
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند |
NetBEUI |
گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود |
ApacheÔ HTTPD |
معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد |
report program generator |
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد |
flushing |
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار |
flush |
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار |
flushes |
و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار |
Damn it, you are late again! |
لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی] |
updates |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
updated |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
update |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
idle |
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست |
idlest |
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست |
idles |
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست |
idled |
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست |
am |
هستم |
I'm |
من هستم |
i am pushed for money |
هستم |
iam d. to go |
ارزومندرفتن هستم |
I'm hungry. |
من گرسنه هستم. |
i have not a dry t. on me |
سر تا پا خیس هستم |
we owe him for his services |
خدمات او هستم |
I'm thirsty. |
من تشنه هستم. |
i am under obligation to him |
من ممنون او هستم |
I'm your age. |
من هم سن شما هستم. |
I am sure that ... |
من مطمئن هستم که ... |
i feel |
گرسنه هستم |
extend |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extending |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extends |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
I am certain of it. |
من درباره اش مطمئن هستم. |
Next to you I'm slim. |
در مقایسه با تو من لاغر هستم. |
i feel sleepy |
خواب الود هستم |
I am at your disposal. |
من دراختیار تان هستم |
i maintain |
قائل هستم به اینکه ... |
Join the club! |
من هم درشرایطی مشابه هستم ! |
i am bend on going |
مصمم هستم بروم |
i am at your service |
در خدمت شما هستم |
i am under obligation to him |
زیر بارمنت او هستم |
i await you |
منتظر شما هستم |
i pause for a reply |
منتظر پاسخ هستم |
iam in bad |
خیلی در تنگی هستم |
feet dry |
روی هدف هستم |
i a with you on that matter |
من در ان موضوع با شماموافق هستم |
own a house |
دارای خانهای هستم |
i own that house |
من صاحب ان خانه هستم |
I come from Iran . I am Iranian. |
من اهل ایران هستم (ایرانی ام ) |
i am in a hurry for it |
عجله دارم یا در شتاب هستم |
I've been here for five days. |
پنج روزه که من اینجا هستم. |
i am about that |
من در این خصوص دلواپس هستم |
i am impatient for it |
ازان بابت بیطاقت هستم |
i owe him & |
پنج لیره به او بدهکار هستم |
I am on intimate terms with one of the ministers . |
با یکی از وزراء نزدیک هستم |
That is my line ( field ) . |
خودم این کاره هستم |
I am a strange in this town. |
دراین شهر غریب هستم |
I feel like a fifth wheel. |
من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم. |
I am the bread winner of the family . |
نان آور خانه ( خانواده ) هستم |
I am very orderly and systematic in my work . |
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم |
I have done my homework. I know how to cope . |
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم ) |
i wrote as neatly as he did |
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت |
I'm looking forward to seeing you again. |
منتظر دیدار دوباره شما هستم. |
I agree with you completely. |
من کاملا با نظر شما موافق هستم. |
i am not made of salt |
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم |
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . |
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم |
I'll be happy to help [assist] you. |
من با کمال میل در اختیار شما هستم. |
It seems I am not welcome (wanted) here. |
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم |
I'm full. |
من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره] |
I am your humble servant . I defer to you . |
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت ) |
I know the area more or less . |
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم |
I look forward to receiving your reply. |
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم. |
I'm really looking forward to the weekend. |
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم. |
My only problem is money . |
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم ) |
steadying |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steady |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadiest |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadies |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadied |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. |
سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم. |
iam so tired that i cannot eat |
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم |
No one sent me, I am here on my own account. |
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم. |
the five predicables |
گونه |
natures |
گونه |
variant |
گونه |
species |
گونه |
nature |
گونه |
kind |
گونه |
sorted |
گونه |
sort |
گونه |
variation |
گونه ها |
navigate |
گونه |
cheek |
گونه |
navigated |
گونه |
navigating |
گونه |
variations |
گونه ها |
cheeks |
گونه |
kindest |
گونه |
haffit |
گونه |
haffet |
گونه |
kinds |
گونه |
sorts |
گونه |
of all sorts |
از هر گونه ای |
breeds |
گونه |
breed |
گونه |
navigates |
گونه |
I'm dying to know what happened. |
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده. |
I very much look forward to meeting you soon. |
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم. |
I'm old enough to take care of myself. |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
typed |
گونه الگو |
suchlike |
از این گونه |
octagons |
هشت گونه |
octagon |
هشت گونه |
gnathitis |
اماس گونه |
type |
گونه الگو |
zygomatic |
استخوان گونه |
thus |
بدین گونه |
germplasm bank |
بانک گونه ها |
types |
گونه الگو |
malar bone |
استخوان گونه |
ilk |
جور گونه |
subspecies |
زیر گونه |
model |
گونه یک محصول |
modeled |
گونه یک محصول |
modelled |
گونه یک محصول |
zygomatic bone |
استخوان گونه |