English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
Other Matches
shrive اعتراف گرفتن از
shrive اعتراف گرفتن
To force a confession from somebody. بزوراز کسی اعتراف گرفتن
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
folded بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
enlist برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
acclimatized خو دادن یا خو گرفتن
reciprocate دادن و گرفتن
reciprocated دادن و گرفتن
reciprocates دادن و گرفتن
acclimatizing خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizes خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize خو دادن یا خو گرفتن
acclimatised خو دادن یا خو گرفتن
acclimatises خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising خو دادن یا خو گرفتن
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
undertaken بعهده گرفتن قول دادن
distinguish تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
undertake بعهده گرفتن قول دادن
undertakes بعهده گرفتن قول دادن
squeezed اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezes اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeeze اب میوه گرفتن بزورجا دادن
distinguishes تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
to sue out a writ حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
eep گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
pawn broker کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
profession اعتراف
confession اعتراف
recognition اعتراف
professions اعتراف
avowals اعتراف
avowal اعتراف
confessions اعتراف
confessions اعتراف نامه
confesses اعتراف کردن
confessing اعتراف کردن
confess اعتراف کردن
confession اعتراف نامه
admission تصدیق اعتراف
shrift اعتراف بگناه
defeatism اعتراف به شکست
acknowledge اعتراف کردن
voluntary confession اعتراف داوطلبانه
avow اعتراف کردن
avowing اعتراف کردن
avows اعتراف کردن
ackuowledge اعتراف کردن
professions اقرار اعتراف
profession اقرار اعتراف
acknowledger اعتراف کننده
confessed اعتراف کردن
confessional اعتراف گاه
avowed اعتراف شده
peccavi اعتراف بگناه
admissions تصدیق اعتراف
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
unburdening اعتراف و درددل کردن
confiscator دعای اعتراف نامه
unburden اعتراف و درددل کردن
unburdens اعتراف و درددل کردن
confiscator دعای اعتراف بگناهان
acknowledgment اعلام معرف اعتراف
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
recanted بخطای خود اعتراف کردن
kithe اعلام داشتن اعتراف کردن
recanting بخطای خود اعتراف کردن
recant بخطای خود اعتراف کردن
recants بخطای خود اعتراف کردن
lawn sprinkler برای چمن اب دادن
He confessed under torture. زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
confessional محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
confessionals محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
I'll give you that [much] . دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
time وقت قرار دادن برای
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
phew برای نشان دادن بی تابی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
sancify برای امرمقدسی تخصیص دادن
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
smoothing or smoothed varnish لاک برای جلا دادن
times وقت قرار دادن برای
phew برای نشان دادن بیزاری
timed وقت قرار دادن برای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com