English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English Persian
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
Other Matches
refresh buffer یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
focusing واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
aperture mask استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
shadowmask صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
clatter تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
zap حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
conning نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
cons نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
revivification تجدید حیات رونق تازه
hyperlink کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
revisional مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
pincushion distortion خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
focussed تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
reforested مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
fueled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
viewing screen صفحه تصویر
screening, screenings صفحه تصویر
screens صفحه تصویر
screened صفحه تصویر
picture screen صفحه تصویر
screen صفحه تصویر
luminescent screen صفحه تصویر روشن
radar screen صفحه تصویر رادار
monitors صفحه نمایش تصویر
aluminized screen صفحه تصویر الومینیمی
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
metal backed screen صفحه تصویر الومینیمی
metallized screen صفحه تصویر الومینیمی
monitored صفحه نمایش تصویر
mirror backed screen صفحه تصویر الومینیمی
monitor صفحه نمایش تصویر
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
size ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
sizes ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
furbishing تجدید کردن
furbishes تجدید کردن
reedify تجدید کردن
furbish تجدید کردن
re edify تجدید کردن
furbished تجدید کردن
re establish تجدید کردن
renew تجدید کردن
renews تجدید کردن
renewing تجدید کردن
hash پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش
overscan ن شوند که تصویر در صفحه مناسب است
refueled تجدید سوخت کردن
restructured تجدید سازمان کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
reelect تجدید انتخاب کردن
revising تجدید نظر کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
reorganized تجدید سازمان کردن
reorganizes تجدید سازمان کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
refuel تجدید سوخت کردن
revise تجدید نظر کردن
rechamber تجدید خان کردن
reorganization تجدید سازمان کردن
rests تجدید قوا کردن
up to date تجدید نظر کردن
refuels تجدید سوخت کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
reconcider تجدید نظر کردن در
reconsignment تجدید بارنامه کردن
rethink تجدید نظر کردن
rethinking تجدید نظر کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
resupply تجدید اماد کردن
rethinks تجدید نظر کردن
reorganising تجدید سازمان کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
rethought تجدید نظر کردن
revises تجدید نظر کردن
refueling تجدید سوخت کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
up-to-date تجدید نظر کردن
reshape تجدید وضع کردن
modifies تجدید نظر کردن
modify تجدید نظر کردن
rearm تجدید تسلیحات کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
rearmed تجدید تسلیحات کردن
critiques تجدید نظر کردن در
critique تجدید نظر کردن در
rearms تجدید تسلیحات کردن
renovation تجدید قطعات کردن
rest تجدید قوا کردن
reconstruct تجدید بنا کردن
modifying تجدید نظر کردن
reconstructs تجدید بنا کردن
reconstructing تجدید بنا کردن
redeployment تجدید گسترش کردن
reconstructed تجدید بنا کردن
retry تجدید نظر کردن
restructures تجدید سازمان کردن
restructure تجدید سازمان کردن
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
converts معکوس کردن تازه کردن
convert معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
paged عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
imaging روش ایجاد تصویر روی صفحه نمایش .
pages عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
positive تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
multimedia درایو ROM-CD و صفحه تصویر با renelution بالا
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
review تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
scans حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
banners پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
banner پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
balance قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
interlace روش ساخت تصویر روی صفحه تلویزیونی در دو مرحله
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
balances قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
modifies تجدید نظر کردن در طرح اتش
modify تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن در طرح اتش
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
rehabilitation تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
bandwidth محدودهای از فرکانس ها که صفحه تصویر یا CRT می پذیرد ونشان میدهد
resolutions بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
resolution بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
stability توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
freshening تازه کردن
fresh- تازه کردن
freshen تازه کردن
freshened تازه کردن
freshest تازه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com