Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bag |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
bags |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
|
|
Other Matches |
|
diagonal matrix |
ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
building component |
اجزای ساختمان |
frequency component |
اجزای فرکانس |
assets |
اجزای داده جدا |
composition |
نسبت اجزای سازنده |
compositions |
نسبت اجزای سازنده |
explosions |
لیست اجزای بکاررفته در یک محصول |
explosion |
لیست اجزای بکاررفته در یک محصول |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
azimuth resolution |
اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی |
arrays |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
array |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
entoptics |
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
to orient compound |
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن |
azimuth micrometer |
وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما |
work breakdown |
روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک |
bridges |
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد |
bridged |
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد |
bridge |
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد |
fitting shop |
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ |
consumables |
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند |
cold |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
colder |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
colds |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
coldest |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
some |
تعدادی |
structure |
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات |
structuring |
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات |
structures |
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
block |
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد |
blocked |
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد |
blocks |
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد |
assembly |
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند |
bundling |
تعدادی فیبر نوری که کنار هم جمع شده اند |
bundles |
تعدادی فیبر نوری که کنار هم جمع شده اند |
bundle |
تعدادی فیبر نوری که کنار هم جمع شده اند |
incorporating mill |
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی |
paralleled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallelled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
buffer pool |
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند |
parallels |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallel |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
mux |
مداری که تعدادی ورودی را به تعداد کمتری خروجی ترکیب میکند |
paralleling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallelling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
bridged |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
bridge |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
bridges |
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد |
pact |
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک |
pacts |
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک |
MISD |
معماری کامپیوتر موازی که یک AW و باس داده با تعدادی واحد کنترل دارد |
board |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود |
boarded |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود |
automatic |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
concentrate |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
concentrates |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
concentrating |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
automatics |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
indenting |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
authorization to copy |
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین |
indent |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
SIMD |
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد |
indents |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
circuit |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
circuits |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
programs |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
cuno filter |
نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند |
wire locking |
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها |
processor |
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است |
allocation |
یک یا تعدادی بیشتر شیار روی دیسک سخت که برای ذخیره سازی فایل یا بخشی از آن به کار می رود |
allocations |
یک یا تعدادی بیشتر شیار روی دیسک سخت که برای ذخیره سازی فایل یا بخشی از آن به کار می رود |
print |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
prints |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
printed |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
plot |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
plots |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
plotted |
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه . |
nuclide |
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته |
auctioneering device |
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند |
adders |
تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند |
adder |
تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند |
teleconferencing |
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر |
matrix |
آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند |
matrixes |
آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند |
paralleled |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallelled |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallelling |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallel |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
paralleling |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallels |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
hierarchical communications system |
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد |
shifted |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
shifts |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
shift |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
stacks |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
stack |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
MIMD |
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد |
stacked |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
nucleon |
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی |
parallelling |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallel |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
paralleled |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
paralleling |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallelled |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallels |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
trimmest |
مرتب |
tidies |
مرتب |
shipshape |
مرتب |
tidier |
مرتب |
tidied |
مرتب |
indexes |
مرتب کر دن |
orderlies |
مرتب |
tidiest |
مرتب |
regular <adj.> |
مرتب |
regulars |
مرتب |
tidying |
مرتب |
trims |
مرتب |
trim <adj.> |
مرتب |
systematic |
مرتب |
tidy <adj.> |
مرتب |
businesslike |
مرتب |
decent <adj.> |
مرتب |
he was neat |
مرتب |
prissy |
مرتب |
presentable <adj.> |
مرتب |
fair <adj.> |
مرتب |
kilter |
مرتب |
methodic |
مرتب |
neat <adj.> |
مرتب |
in good order <adj.> |
مرتب |
neater |
مرتب |
neatest |
مرتب |
straight <adj.> |
مرتب |
proper <adj.> |
مرتب |
steady <adj.> |
مرتب |
uncluttered <adj.> |
مرتب |
index |
مرتب کر دن |
well groomed |
مرتب |
well-groomed |
مرتب |
ordered |
مرتب |
irregular |
نا مرتب |
serials |
مرتب |
business like |
مرتب |
serial |
مرتب |
orderly |
مرتب |
well-ordered <adj.> |
مرتب |
indexed |
مرتب کر دن |
internetwork |
تعدادی شبکه متصل بهم با استفاده از bridge و roater که به کاربر یک شبکه امکان دستیابی به هر منبع در شبکه دیگر بدهد |
protasis and apodosis |
شرط و اجزای شرط |
duly <adv.> |
بصورت مرتب |
collocating |
مرتب کردن |
neatly <adv.> |
بصورت مرتب |
collocates |
مرتب کردن |
collocated |
مرتب کردن |
well ordered |
مرتب و منظم |
tidily <adv.> |
بصورت مرتب |
orderly <adv.> |
بصورت مرتب |
straightest |
راحت مرتب |
straight |
راحت مرتب |
sorting |
مرتب نمودن |
tidied |
مرتب کردن |
tidier |
مرتب کردن |
tidies |
مرتب کردن |
tidiest |
مرتب کردن |
orderly <adv.> |
بطور مرتب |
tidily <adv.> |
بطور مرتب |
neatly <adv.> |
بطور مرتب |
tidy |
مرتب کردن |
duly <adv.> |
بطور مرتب |
tidying |
مرتب کردن |
collocate |
مرتب کردن |
straighter |
راحت مرتب |
concerts |
مرتب کردن |
ordered pair |
جفت مرتب |
partially ordered |
پاره مرتب |
put straight |
مرتب کردن |