English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
jus ex injuria non oritur تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
Other Matches
trespassing تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespass تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespasses تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassed تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
it is indifferent to me برای من فرقی نمیکند
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
encroaches تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
attempted rape شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
alert پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerted پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerts پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
nuptias non concubitus , sedconsensus , برای ایجاد علقه زوجیت
transistors برای ایجاد تابع منط قی
transistor برای ایجاد تابع منط قی
smudging ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
smudge ایجاد دود برای دفع حشرات
contact ion engine موتوری برای ایجاد تراست درفضا
smudged ایجاد دود برای دفع حشرات
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
graphics که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
dry plasma etching روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
geometry and rendering مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
configure نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
subliminally غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
breakpoint حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
subliminal غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
texture mapping 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
hike out خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
jumper سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
alphamosaic برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
stalking horse کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
mkdir دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shares روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
buffering استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
DR DOS سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
precision استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbons تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbon تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
tristimulus values مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
images فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compacts مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
compacted مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
tactile صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
graphics کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
ASF قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW
check plot یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
boilerplating قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
aliasing افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
Hayes Corporation تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
XNS پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
cpu ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
original equipment manufacturer شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
infringed تعدی
excessive use تعدی
infringing تعدی
transitivity تعدی
attacks تعدی
inbreak تعدی
intrusion تعدی
encroachment تعدی
encroachments تعدی
infringe تعدی
infringes تعدی
extravagances تعدی
oppression تعدی
extravagance تعدی
intrusions تعدی
incursion تعدی
injustices تعدی
injustice تعدی
incursions تعدی
attack تعدی
attacked تعدی
oppress تعدی کردن
aggro تعدی و تهاجم
inroad تعدی هجوم
oppresses تعدی کردن
encroachment and waste تعدی و تفریط
abusive تهمت تعدی
oppressing تعدی کردن
wrongful act and misuse تعدی و تفریط
do injustice to تعدی کردن
transitivity principle اصل تعدی
trepass تعدی کردن
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
tortious مبتنی بر تعدی و تفریط
to gain ground تجاوزکردن تعدی کردن
victimize دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
victimising دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
victimized دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
doesn't نمیکند
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
least recently used algorithm الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
it makees no difference فرقی نمیکند
it makees no difference تفاوتی نمیکند
it is secure عیب نمیکند
why does he not admit it چراتصدیق نمیکند
it is not in good workingorder خوب کار نمیکند
constants آنچه تغییر نمیکند
static که در زمان تغییر نمیکند. 2-
constant آنچه تغییر نمیکند
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com