| Total search result: 201 (27 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| Novell |
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود |
| capital intensive goods |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
| factor of production |
عامل تولید |
| factor cost |
هزینه عامل تولید |
| two input firm |
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید |
| factor cost |
قیمت تمام شده عامل تولید |
| physiocratic system |
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است |
| reserved character |
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود |
| components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
| component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
| intensive cultivation |
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود |
| piggybacks |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
| piggyback |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
| shells |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| shell |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| shelling |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
| vibrator |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
| vibrators |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
| seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
| capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
| public good |
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد |
| self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
| metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
| MS DOS |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
| planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
| wrming message |
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود |
| oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
| marginal productivity law |
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت |
| matrixes |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
| matrix |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
| cyanogen agent |
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن |
| acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
| startup disk |
فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود |
| actuator |
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| digitize |
تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود |
| cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
| throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
| town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
| config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
| crystals |
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود |
| crystal |
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود |
| pilot line operation |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
| embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
| producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
| POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
| income elasticity of demand |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
| blood agent |
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون |
| class a agent officer |
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل |
| euler theorem |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
| netware |
برنامه کاربردی که تحت سیستم عامل Netware اجرا میشود |
| production overheads |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
| profits a prendre |
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود |
| estopel |
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار |
| cp/m |
سیستم عامل برای ریزپردازنده |
| increasing cost industry |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
| bootstrap |
مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود |
| static propeller thrust |
تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود |
| piece parts |
قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود |
| cp/m |
سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها |
| microsoft |
DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود |
| ACPI |
که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد |
| delays |
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد |
| cycle stock |
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود |
| delaying |
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد |
| delay |
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد |
| server |
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM |
| pc dos |
سیستم عامل دیسک برای کامپیوتر شخصی |
| LAN Server |
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM |
| job stream |
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات |
| EXE file |
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست |
| cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
| turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
| beta range |
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی |
| Kaleida Labs |
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای |
| entry |
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل |
| declassified cost |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
| feed stock |
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود |
| phoneme |
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا |
| microsoft |
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی |
| source |
ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات |
| law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
| season cracking |
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود |
| execute |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| LAN Manager |
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC |
| executing |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| executed |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| executes |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| rope chaff |
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود |
| countervailing power |
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود |
| jobs |
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر |
| job |
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر |
| broodmare |
مادیان برای تولید نژاد |
| stallation |
اسب نر برای تولید مثل |
| grey scale |
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود |
| user |
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست |
| allocations |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
| unmount |
برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست |
| allocation |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
| foregrounding |
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره |
| users |
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست |
| aux |
مخفف برای پورت ارتباطی سریال تحت کنترل سیستم عامل DOS |
| supervisor |
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند |
| supervisors |
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند |
| product |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
| indexer |
برنامهای که برای یک سندشاخص تولید کند |
| products |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
| products |
محصول تولید شده برای فروش |
| generator |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
| generators |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
| product |
محصول تولید شده برای فروش |
| cryptocompromise |
تولید خطر برای مخابرات رمز |
| monitored |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
| monitors |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
| monitor |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
attribute |
مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است |
| attributing |
مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است |
| attributes |
مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است |
| process |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
| seed |
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی |
| Paintbrush/Paint |
windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap |
| amphimictic |
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد |
| primitive |
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی |
| seeds |
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی |
| processes |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
| atari |
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود |
| wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
| spermary |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
| dynamic condition |
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت |
| signal |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| signalled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| publish |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| publishes |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| published |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
| signaled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
| monadic operator |
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند |
| MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| installable device driver |
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود |
| managers |
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد |
| graphical user interface |
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل |
| manager |
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد |
| generates |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| effective |
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است |
| clock |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| number |
عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا |
| stability |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه |
| generate |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| clocks |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
| numbers |
عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا |
| primitive |
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2- |
| generated |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| generating |
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه |
| auto |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
| autos |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
| families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
| family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
| eisa |
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| modular |
با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر |
| brake specific fuel consumption |
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت |
| silicon |
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC |
| cam |
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید |
| cams |
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| spray attack |
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات |
| mixed capitalism |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
| full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
| fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
| grandfather file |
دوره زمانی که در آن فایل اصلی پدربزرگ بهنگام سازی میشود تا فایل پدر جدید تولید کند و فایل پدر قدیمی پدربزرگ میشود |
image |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
| COMPAQ |
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود |
images |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
| processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
| international standards organization |
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند |
| magneto electricity |
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود |
| burned |
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است |
| redirected |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
| redirects |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
| redirect |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
| redirecting |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
| p system |
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند |
| native |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
| natives |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
| arc elasticity of demand |
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود : |
| skin paint |
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود |
| bow wave |
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه |
| gnp gap |
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه |
| executives |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
| executive |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
| generates |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
| generated |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
| generate |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |