Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
rubefy
تولید قرمزی کردن در
Other Matches
redness
قرمزی
sandiness
قرمزی
erubescence
قرمزی
rubicundity
قرمزی
red ness
قرمزی
rubefaction
قرمزی پوست حمرا
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
generated
تولید کردن
raise
تولید کردن
productions
تولید کردن
raises
تولید کردن
begetting
تولید کردن
begets
تولید کردن
beget
تولید کردن
generate
تولید کردن
produces
تولید کردن
turn out
تولید کردن
produced
تولید کردن
generation
تولید کردن
procreates
تولید کردن
manufacture
تولید کردن
procreated
تولید کردن
ingenerate
تولید کردن
procreating
تولید کردن
manufactures
تولید کردن
supply
تولید کردن
produce
تولید کردن
put out
<idiom>
تولید کردن
bring forward
تولید کردن
production
تولید کردن
generating
تولید کردن
fetch up
تولید کردن
procreate
تولید کردن
generations
تولید کردن
supplying
تولید کردن
begat
تولید کردن
inbreed
تولید کردن
supplied
تولید کردن
manufactured
تولید کردن
generates
تولید کردن
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
set up
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
generates
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate
حاصل کردن تولید نیرو کردن
engenders
تولید نسل کردن
spawned
تولید مثل کردن
spawning
تولید مثل کردن
engendering
تولید نسل کردن
reproduction
تولید کردن مجدد
engendered
تولید نسل کردن
engender
تولید نسل کردن
produce
تولید کردن محصول
reproductions
تولید کردن مجدد
spawn
تولید مثل کردن
produces
تولید کردن محصول
produced
تولید کردن محصول
process
تهیه و تولید کردن
spawns
تولید مثل کردن
vacuumize
تولید خلا کردن
processes
تهیه و تولید کردن
to raise up seed
تولید نسل کردن
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
stridulate
تولید صدای گوشخراش کردن
oversell
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulating
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate
تولید قرحه کردن ریش شدن
oversold
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulate
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
breed
تولید کردن تربیت کردن
breeds
تولید کردن تربیت کردن
generates
تولید کردن احداث کردن
processes
تقویم کردن تولید کردن
process
تقویم کردن تولید کردن
generated
تولید کردن احداث کردن
generate
تولید کردن احداث کردن
generating
تولید کردن احداث کردن
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
clocks
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
baud
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud rate
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
incrossbreed
تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
dp
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
machines
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
production
تولید
articulation
تولید
productions
تولید
progeniture
تولید
production technique
فن تولید
generation
تولید
production rule
تولید
outputs
تولید
output
تولید
assembly lines
خط تولید
production line
خط تولید
manufactured
تولید
assembly
تولید
genesis
تولید
assembly line
خط تولید
low productivity
تولید کم
fabrication
تولید
production lines
خط تولید
product
تولید
products
تولید
turn out
تولید
total product
تولید کل
generations
تولید
total output
تولید کل
aggregate output
تولید کل
manufacture
تولید
manufactures
تولید
production capacity
فرفیت تولید
regenerates
تولید مجدد
beeped
تولید صدا
regenerating
تولید مجدد
productivity
قابلیت تولید
production account
حساب تولید
flow of production
گردش تولید
flow of production
جریان تولید
production routine
روال تولید
production programme
برنامه تولید
production program
برنامه تولید
production process
جریان تولید
production process
فرایند تولید
scale of production
مقیاس تولید
manufacturer
تولید کننده
production period
دوره تولید
producers
تولید کننده
regenerated
تولید مجدد
power of production
نیروی تولید
cost of production
هزینه تولید
potential output
تولید بالقوه
underproduction
تولید ناکافی
relations of production
رابطه تولید
producer
تولید کننده
homogenesis
تولید مثل
manufacturers
تولید کننده
production method
روش تولید
production management
مدیریت تولید
regenerate
تولید مجدد
production index
شاخص تولید
producible
قابل تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com