| Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| hep |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
| off limits |
اماکن ممنوعه برای نظامیان |
| civil military relations |
روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر |
| fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
| fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
| fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
sienna |
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود |
| capital expenditure |
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود |
| pergameneous |
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود |
| esparto |
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود |
| mopping |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
| fearnought |
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود |
| line drawing |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
| line drawings |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
| amulets |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
| tallow |
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود |
| mop |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
| mopped |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
| tape line |
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود |
| mops |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
| forrel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
| herbicides |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
| forel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
| herbicide |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
| pullicate |
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود |
| amulet |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
| macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
| gimbals |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
| palmyra |
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود |
| catgut |
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود |
| fumigant |
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود |
| language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| gimbal ring |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
| marking ink |
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود |
| parcel paper |
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود |
| crocus cloth |
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود |
| burger |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
| burgers |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
| statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
| statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
| sennet |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
| sennit |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
| blueprint |
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود |
| blueprints |
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود |
| rule [on something] |
دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی |
operation |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
| huddled |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| cp |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
| huddling |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| huddles |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| huddle |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| lanyard |
واکسیل نظامیان |
| lanyards |
واکسیل نظامیان |
| campoo |
اردوگاه نظامیان |
| stratocracy |
حکومت نظامیان |
| disables |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| disable |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| statements |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
| statement |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
| directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| nothing to the right |
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست |
| MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| disabling |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| stations |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
| militarize |
نظامیان رامسلط کردن |
| stationed |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
| station |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
| linings |
به خط شدن نظامیان لایی |
| lining |
به خط شدن نظامیان لایی |
| fetched |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| executed |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| fetches |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| executing |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| fetch |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| executes |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| mkdir |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
| execute |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| setting up |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| sequences |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
| IAR |
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است |
| sequence |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
| set |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| mode |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
| modes |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
| pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| sets |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| internment camp |
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان |
| fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
| kilos |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
| fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
| automatics |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
automatic |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
| kilo |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
| fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
| venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
| home front |
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ |
directive |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
| CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
| CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
| macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
| tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
| stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
| directives |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
| Use this command to send the output to a file instead of to the screen. |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
| else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
| logo |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند |
| separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
| statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
| modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
| modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
| pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
| piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
| basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
| basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
| GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
| prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
| effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
| prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
| ATD |
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند |
| branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
| device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
| devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
| letter |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| exits |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
| exit |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
| letters |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| log |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
| logs |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
| jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
| discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
| parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
| metronomes |
بکارمیرود |
| metronome |
بکارمیرود |
| civil censorship |
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان |
| complete |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| completed |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| completing |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| completes |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
| halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
| resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
| pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
| pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
| blacktop |
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود |
| hyphen |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
| corn popper |
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود |
| hyphens |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
| branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
| one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
| keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
| tick |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
| ticks |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
| corporale |
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود |
| flat boat |
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود |
| basket weave pattern |
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود |
| ticked |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
| wait state |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
| wait condition |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
ballast |
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود |
| law french |
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود |
| knick knack |
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود |
| kieselguhr |
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود |
| metonym |
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود |
| jacob's staff |
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود |
| ack |
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود |
| kino |
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود |
| sprag |
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود |
| noughts and crosses |
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود |
| forth |
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود |