English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
caruncular دارای گوش پاره
Search result with all words
carunculate دارای گوشت پاره
Other Matches
tear down پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter لباس پاره پاره ژنده پوش
slats پاره پاره شدن چادر
slat پاره پاره شدن چادر
to tear to pieces پاره پاره کردن
analyze پاره پاره کردن
pick to pieces پاره پاره کردن
to pick to piece پاره پاره کردن
scalpels پاره پاره کردن
to part in pieces پاره پاره کردن
to cut to pieces پاره پاره کردن
scalpel پاره پاره کردن
shredder پاره پاره کننده
shredders پاره پاره کننده
tatter پاره پاره کردن
tearoff پاره پاره کردن
analyzing پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes پاره پاره کردن تشریح کردن
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
fragmenting پاره
isomerous هم پاره
mammock پاره
bit پاره
fragments پاره
bits پاره
the golden پاره
duds پاره
fragmentary پاره پاره
raggle پاره
peaked line خط پاره پاره
scappy پاره پاره
line segment پاره خط
framentary پاره پاره
out at elbows پاره
in rags پاره
isomer هم پاره
tatters پاره
scrappier پاره پاره
member پاره
scrappy پاره پاره
part پاره
pieces پاره
piece پاره
scrappiest پاره پاره
members پاره
shredded پاره
scrapping پاره
scrapped پاره
scrap پاره
fragment پاره
shreds پاره
shredding پاره
shred پاره
scraps پاره
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
equulei پاره اسب
broken bricks پاره اجر
lacerable پاره شدنی
bats پاره اجر
bat پاره اجر
break پاره کردن
lancination پاره سازی
breaks پاره کردن
case shot چار پاره
caruncle گوشت پاره
dilacerate پاره کردن
fragmental پاره پاره جزء جزء
divulsion پاره کردن
fire brand اتش پاره
equuleus پاره اسب
lancinate پاره کردن
brickbat پاره اجر
tears پاره کردن
rend پاره کردن
rending پاره کردن
rends پاره کردن
fragment تکه پاره
firebrands اتش پاره
firebrand اتش پاره
rip پاره کردن
ripped پاره کردن
fragmenting تکه پاره
tear پاره کردن
fragments تکه پاره
bit پاره خبر
ballast پاره سنگ
fragmentary پاره پاره جزء جزء
fragmented چند پاره
shard پاره سفال
shards پاره سفال
lacerate پاره کردن
lacerates پاره کردن
bits پاره خبر
lacerating پاره کردن
batted پاره اجر
rips پاره کردن
lay open پاره کردن
scrappiness پاره پارگی
cut پاره کردن
partial sum پاره مجموعه
cuts پاره کردن
partial fraction پاره کسر
scrap iron اهن پاره
partial function پاره تابع
partial order پاره ترتیب
tatty پاره پوره
icicles یخ پاره قطعه یخ
quarry stone پاره سنگ
part-time پاره وقت
part time پاره وقت
icicle یخ پاره قطعه یخ
partially ordered پاره مرتب
tattered پاره پوره
tear up پاره کردن
look before your leap پاره نکن
middle fraction پاره میانی
mitraille چاره پاره
wear and tear <idiom> پاره پوره
to cut down پاره کردن
split up پاره شدن
snippy مغرور تکه پاره
stub nail میخ نعل پاره
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
tear up <idiom> (پاره کردن)ریزریزکردن
breaking پاره گی قطع شدگی
rupture limit مرز پاره شدن
term پاره سال تحصیلی
terming پاره سال تحصیلی
to darn socks جوراب [پاره] را دوختن
driftwood تخته پاره روی اب
part-time weaver بافنده پاره وقت
termed پاره سال تحصیلی
gastrotomy پاره کردن شکم
come apart تکه پاره شدن
overwear پاره ومندرس کردن
partially defined پاره تعریف شده
partial derivative مشتق پاره ای [ریاضی]
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
partial migrant کوچگر پاره ای [پرنده شناسی]
extra-mural ویژهی دانشجویان پاره وقت
broken fibres تار عضلانی پاره شده
shreds پاره کردن باریک بریدن
shredding پاره کردن باریک بریدن
shredded پاره کردن باریک بریدن
shred پاره کردن باریک بریدن
junk اهن پاره خرده شیشه
fritters خاگینه گوشت دار پاره
fritter خاگینه گوشت دار پاره
Full ( part) time employees . کارمندان تمام (پاره ) وقت
It is only a scrap of paper . یک تیکه ورق پاره است
junk طناب کهنه کاغذ پاره
torn پاره شده درهم دریده
bribery رشوه خواری پاره ستانی
screed تکه پاره باریکه زمین
She interrupted the train of my thoughts. رشته افکارم را پاره کرد
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
oddment تکه و پاره چیز باقیمانده
rubble قلوه سنگ پاره اجر
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
partial differential equation [PDE] معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
cesarean زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
tear sheet قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
ultimate tensile strength حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
This contract is in fact ascrap of paper . این قرار داد درواقع یک کا غذ پاره است
evisceration عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
scat مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
braking length طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
healing by first intention جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
perforations خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
mastectomy پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomies پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
mangling پاره کردن خرد کردن
sett قطعه سنگ پاره سنگ
mangle پاره کردن خرد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com