Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English
Persian
diffuse
درچز چیزی روی فضایی ازماده
diffused
درچز چیزی روی فضایی ازماده
diffuses
درچز چیزی روی فضایی ازماده
diffusing
درچز چیزی روی فضایی ازماده
Other Matches
fullest
انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full
انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
space ship
کشتی فضایی سفینه فضایی
spacial
فضایی
isometrics
فضایی
spatila
فضایی
spatial
فضایی
three-dimensional
فضایی
isometric
فضایی
cubic
فضایی
avionics
ارتباطات فضایی
space station
پایگاه فضایی
space station
ایستگاه فضایی
space ship
سفینه فضایی
space perception
ادراک فضایی
space stations
پایگاه فضایی
spatial threshold
استانه فضایی
space flight
پرواز فضایی
space geametry
هندسه فضایی
space isomerism
همپاری فضایی
space isomerism
ایزومری فضایی
stereoisomerism
همپاری فضایی
space stations
ایستگاه فضایی
space lattice
شبکه فضایی
space medicine
پزشکی فضایی
space error
خطای فضایی
space platform
پایگاه فضایی
spatial visualization
تجسم فضایی
spatiality
حالت فضایی
spatiomotor
فضایی- حرکتی
spatiotemporal
فضایی و زمانی
spatiotemporal
فضایی وحال
stereochemistry
شمیی فضایی
clearing out
[of a place]
تخلیه
[فضایی]
stereoisomer
همپار فضایی
spatial symbolism
نمادگری فضایی
spatial digitaizer
دیجیتایذر فضایی
space platform
ایستگاه فضایی
space relations
روابط فضایی
cubic measure
اندازه فضایی
space time
شاتل فضایی
space time
اتوبوس فضایی
spaceframe
قاب فضایی
spaceport
پایگاه فضایی
steremer
ایزومر فضایی
spatial ability
توانایی فضایی
steric hindrance
ممانعت فضایی
space defense
پدافند فضایی
soild angle
زاویه فضایی
steric effect
اثر فضایی
ionospheric wave
موج فضایی
configurations
ارایش فضایی
spacesuit
لباس فضایی
spacesuits
لباس فضایی
spacecraft
سفینه فضایی
configuration
ارایش فضایی
Star Wars
جنگ فضایی
spaceman
مسافر فضایی
spacemen
مسافر فضایی
stereoisomerism
ایزومری فضایی
space shuttle
شاتل فضایی
space shuttle
سفینه فضایی
solid geometry
هندسه ی فضایی
solid geometry
هندسه فضایی
solid angle
زاویه فضایی
space shuttles
سفینه فضایی
space shuttles
شاتل فضایی
sky wave
موج فضایی
sky lab
ازمایشگاه فضایی
spatial data management
مدیریت داده فضایی
spacial information
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
stereo chemistry
مبحث شیمی فضایی
spatial information
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
modules
قسمتی از سفینه فضایی
closo packed hexagonal space lattice
شبکه فضایی شش وجهی
module
قسمتی از سفینه فضایی
unit solid angle
زاویه واحد فضایی
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
space orientation
موقعیت یابی فضایی
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
cartesian coordinates
سیستم مختصات سه بعدی فضایی
image
کپی دقیق از فضایی از حافظه
body centered
بطور فضایی متمورکز شده
International Space Station
[ISS]
ایستگاه فضایی بین المللی
out of
<prep.>
بیرون از
[فضایی یا فاصله ای]
[امکانات]
footprints
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
cm
فضایی از حافظه که محل آن به سرعت
light-well
[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
footprint
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
images
کپی دقیق از فضایی از حافظه
stereoirregular polymer
بسپار بدون نظم فضایی
blankest
فضایی در فرم که باید کامل شود
blank
فضایی در فرم که باید کامل شود
configuration
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
minnesota spacial relations test
ازمون روابط فضایی مینه سوتا
square radian
استرادیان
[یکای زاویه فضایی ]
[ریاضی]
steradian
[sr]
استرادیان
[یکای زاویه فضایی ]
[ریاضی]
spacecraft
سفینه فضایی ship space : syn
configurations
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
arithmetic
فضایی در حافظه که عملوند ها را ذخیره میکند
spadat
سیستم ردیابی و اکتشاف سفینههای فضایی
hypergeometric
مربوط به هندسه فوق مقیاسات فضایی
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
flattest
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
flat
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
indent
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
astrophotography
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
indents
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
shuttles
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttle
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
bays
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
registers
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
baying
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
registering
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
register
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
shuttled
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
pugging
خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
floated
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
float
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
marks
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
floats
فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
reserved character
فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
buffer
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
responses
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
drive bay
فضایی درون پوشش کامپیوتر که درایو دیسک نصب شده است
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
workings
فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
working
فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
orbital injection
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
response
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
perigee
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
density
حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
densities
حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
attitude motor
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
crunching
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
fixes
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fix
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
image
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
images
فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
workspace
فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
foreground
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody
[something]
as something
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com