Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
friction velocity
سرعت اصطکاکی
Other Matches
spirant
اصطکاکی
frictional
اصطکاکی
friction clutch
کلاچ اصطکاکی
tribophysics
فیزیک اصطکاکی
frictional unemployment
بیکاری اصطکاکی
contact mine
مین اصطکاکی
friction pile
شمع اصطکاکی
expanding ring clutch
کلاج اصطکاکی یا مالشی
circular friction saw
اره کمانهای اصطکاکی
four column friction screw press
پرس اصطکاکی چهار ستونی
gear friction losses
تلفات اصطکاکی جعبه دنده
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
accelerate
بر سرعت
accelerated
بر سرعت
pace
سرعت
terminal velocity
سرعت حد
paced
سرعت
paces
سرعت
accelerating
بر سرعت
accelerates
بر سرعت
speediness
سرعت
speeds
سرعت
haste
سرعت
line speed
سرعت خط
promptitude
سرعت
liner velocity
سرعت
low velocity
کم سرعت
speed
سرعت
souic do
سرعت
speeding
سرعت
seepage velocity
سرعت زه اب
low velocity
با سرعت کم
tilted
سرعت
fastness
سرعت
fastnesses
سرعت
speedy
سرعت
swiftness
سرعت
rates
سرعت
directly
به سرعت
swiftly
به سرعت
tilt
سرعت
rate
سرعت
acceleration
سرعت
celerity
سرعت
rapidity
سرعت
attack speed
سرعت تک
expeditiousness
سرعت
fleety
به سرعت
velocities
سرعت
velocity
سرعت
tilts
سرعت
base speed
سرعت مبنا
input speed
سرعت اولیه
bit rate
سرعت ذرهای
initial speed
سرعت اولیه
initial velocity
سرعت اولیه
basic speed
سرعت اولیه
initial velocity
سرعت اغازی
bit rate
سرعت بیتی
instantaneous velocity
سرعت لحظهای
base speed
سرعت منتجه
instantaneous velocity
سرعت انی
flying speed
سرعت پرواز
jump speed
سرعت پرش
angular speed
سرعت زاویهای
maximum speed
حداکثر سرعت
mean speed
سرعت متوسط
mean velocity
سرعت متوسط
moderate speed
سرعت متوسط
moderate speed
سرعت متعادل
on load speed
سرعت بار
motor speed
سرعت موتور
airspeed indicator
سرعت نما
muzzle velocity
سرعت دهانه
no load speed
سرعت بی باری
angular velocity
سرعت زاویهای
learning rate
سرعت یادگیری
rate of learning
سرعت یادگیری
light velocity
سرعت نور
limiting speed
سرعت محدود
average speed
سرعت متوسط
linear speed
سرعت خطی
apparent velocity
سرعت فاهری
liner velocity
بردار سرعت
local velocity
سرعت موضعی
low speed aerodynamics
ایرودینامیک سرعت کم
operating speed
سرعت عملیاتی
burst rate
سرعت پشت سر هم
fleetness
سرعت سیر
drift velocity
سرعت سوق
drift velocity
سرعت رانش
rate of current
سرعت جریان
drift of a current
سرعت جریان
wind velocity
سرعت باد
discharge velocity
سرعت تخلیه
design speed
سرعت مبنا
delivery speed
سرعت تحویل
electron velocity
سرعت الکترونها
endurance time
سرعت مداوم
engin speed
سرعت موتور
flank speed
سرعت جانبی
flank speed
حداکثر سرعت
flat out
حداکثر سرعت
ultimate speed
سرعت نهایی
final velocity
سرعت نهایی
fall velocity
سرعت سقوط
exhaust velosity
سرعت خروج
escape velocity
سرعت گریز
escape velocity
سرعت فرار
full speed
سرعت کامل
full speed
حداکثر سرعت
ground speed
سرعت زمینی
constant speed
سرعت ثابت
conduction velocity
سرعت رسانش
conduction velocity
سرعت هدایت
collision rate
سرعت برخورد
clock speed
سرعت ساعت
circular velocity
سرعت دایرهای
speed variation
تغییر سرعت
change of speed
تغییر سرعت
celerity
سرعت موج
critical speed
سرعت بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
group velocity
سرعت گروهی
deceleration lane
خط تقلیل سرعت
dashman
دونده سرعت
cyclometer
سرعت سنج
cruising speed
سرعت دریانوردی
to scamper
به سرعت رفتن
celerity
سرعت فاز
velocity ratio
نسبت سرعت
to bolt
با سرعت دویدن
vertical speed
سرعت صعود
vertical speed
سرعت قائم
wave celerity
سرعت موج
wave speed
سرعت موج
wave velocity
سرعت موج
wind speed
سرعت باد
with all speed
منتهای سرعت
with rapidity
تندی سرعت
back-pedal
به سرعت پسرفتن
back-pedalled
به سرعت پسرفتن
back-pedalling
به سرعت پسرفتن
back-pedals
به سرعت پسرفتن
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
deep freezes
به سرعت منجمدکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com