English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
transcontinental عبور کننده از سرتاسر قاره
Other Matches
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
transcutaneous عبور کننده از پوست
crossing target هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
continent قاره
continents قاره ها
continent قاره
mainland قاره
land mass قاره
land masses قاره
continents قاره
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
overall سرتاسر
overalls سرتاسر
thwart در سرتاسر
trans- سرتاسر
crosswise سرتاسر
thru سرتاسر
crossways سرتاسر
across سرتاسر
all round سرتاسر
hip and thigh سرتاسر
thwarted در سرتاسر
cap a pie سرتاسر
subcontinents شبه قاره
shelf فلات قاره
intercontinental قاره پیما
continental plateau فلات قاره
Europe قاره اروپا
subcontinent شبه قاره
intercontinental داخل قاره
continental shelf فلات قاره
worldwide در سرتاسر جهان
out-and-out کامل سرتاسر
nationwide در سرتاسر کشور
out and out کامل سرتاسر
at بقرار سرتاسر
cosmopolite سرتاسر جهانی
alpha and omega تماما سرتاسر
through بواسطه سرتاسر
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
continental shelf حد ساحلی فلات قاره
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
to spread [across] [over] توسعه یافتن [سرتاسر]
to spread [across] [over] پهن شدن [سرتاسر]
through out درتمام مدت سرتاسر
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
transpierce سرتاسر سوراخ شدن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
all the year round در تمامی یا سرتاسر سال
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
conus armies ارتشهای مستقر در قاره امریکا
intercontinental بین قارهای قاره پیما
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
flat bow کمانی که سرتاسر ان دارای یک ضخامت است
Dravidian architecture [معماری مرسوم در قسمت شبه قاره هند]
eustatic مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
stratojet نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
stratofortress نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
minuteman نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
crossing عبور
transit عبور
cross-Channel عبور
right of passage حق عبور
road haulage حق عبور
tolling حق عبور
right of way حق عبور
rights of way حق عبور
passage of lines عبور از خط
toll حق عبور
passage حق عبور
passages حق عبور
passages عبور
fording عبور از اب
transmittancy عبور
passage عبور
transmission عبور
transmissions عبور
alpha canis majoris عبور
tolls حق عبور
transmittal عبور
transmittance عبور
crossing area منطقه عبور
practicableness قابلیت عبور
wading crossing عبور از پایاب
trafficability قابلیت عبور
counter sign اسم عبور
traject عبور گذرگاه
transit عبور کردن
tolling عوارض عبور
transit bill اجازه عبور
toll عوارض عبور
tolls عوارض عبور
transit bill پروانه عبور
transduction انقال عبور
crossing the line عبور از خط استوا
transit error خطای عبور
penstock مجرای عبور اب
transit time زمان عبور
crossest عبور کردن
crosses عبور کردن
transit traffic عبور ترانزیتی
cross عبور کردن
transit راه عبور
current passage عبور جریان
transmission factor ضریب عبور
transmission grating شبکه عبور
crosser عبور کردن
cruising عبور کردن
transmittance مقدار عبور
transoceanic عبور از اقیانوس
traversable قابل عبور
transit time مدت عبور
traffic عبور و مرور
passed گذر عبور
pass اجازه عبور
pass عبور کردن
thoroughfare راه عبور
passed عبور کردن
pass کلمه عبور
conge اجازه عبور
through traffic عبور یکسره
pass گذر عبور
girdle traverse عبور کمربندی
thoroughfares راه عبور
cruise عبور کردن
passed کلمه عبور
passed اجازه عبور
passes عبور کردن
passes گذر عبور
passes کلمه عبور
passes اجازه عبور
cruises عبور کردن
cruised عبور کردن
deep fording عبور از اب عمیق
tessera کلمه عبور
safe conduct رخصت عبور
fordable قابل عبور
fordability قابلیت عبور
trafficking عبور و مرور
crossing the line عبور از استوا
trafficked عبور و مرور
fordless غیرقابل عبور
password اسم عبور
safe conducts رخصت عبور
safe-conducts رخصت عبور
passwords اسم عبور
traffics عبور و مرور
shallow fording عبور از اب کم عمق
oil passage عبور روغن
communication عبور اطلاعات
passable قابل عبور
passage عبور سفر
traversed عبور کردن
overfly عبور کردن
traverse عبور کردن
passavani سند عبور
traverses عبور کردن
traversing عبور کردن
passage اجازه عبور
band pass نوار عبور
passages عبور سفر
passages راه عبور
passages اجازه عبور
passage راه عبور
fords محل عبور
forded محل عبور
ford محل عبور
light passing عبور نور
passageways محل عبور
fared هزینه عبور
highway user tax مالیات حق عبور
laissez passer پروانه عبور
passageway محل عبور
electron transition عبور الکترون
fleets عبور سریع
faring هزینه عبور
fleet عبور سریع
fare هزینه عبور
fares هزینه عبور
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
deep fording عبور از عمق زیاد اب
traversing تراورس عبور کمربندکوهنوردی
crossing site محل عبور اجباری
way راه عبور گذرگاه
indirect transition عبور یا انتقال غیرمستقیم
time distance زمان عبور ستون
traffic intensity شدت عبور و مرور
innocent passage عبور بدون ضرر
access structures ساختمانهای عبور و مرور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com