English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
English Persian
confidence interval فاصله اطمینان
fiducial interval فاصله اطمینان
interval confidence فاصله اطمینان
Search result with all words
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
Other Matches
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
reliability اطمینان قابلیت اطمینان
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
trustingly با اطمینان
trusted اطمینان
confidence اطمینان
trusts اطمینان
confidences اطمینان
trust اطمینان
certainty اطمینان
certainties اطمینان
certitude اطمینان
assurances اطمینان
security اطمینان
assuredness اطمینان
instable بی اطمینان
safety اطمینان
affiance اطمینان
assurance اطمینان
certes اطمینان
surety اطمینان
sureties اطمینان
fideism اطمینان
confidence limit حد اطمینان
ensured اطمینان یافتن
safety valve دریچه اطمینان
safety plug پولک اطمینان
uncertainties عدم اطمینان
insurance stockage ذخیره اطمینان
trustful معتمد اطمینان
figure on اطمینان داشتن
ensures اطمینان یافتن
ensuring اطمینان یافتن
safety lamp چراغ اطمینان
insures اطمینان یافتن
insuring اطمینان یافتن
uncertainty عدم اطمینان
ensure اطمینان یافتن
safety hook قلاب اطمینان
safety glass شیشه اطمینان
accredit اطمینان کردن
aplomb اطمینان بخود
confidingly از روی اطمینان
safety-valve دریچه اطمینان
dependable قابلیت اطمینان
limits of confidence حدود اطمینان
liable قابل اطمینان
level of confidence سطح اطمینان
assure اطمینان دادن
assures اطمینان دادن
assuring اطمینان دادن
i'll warrant اطمینان میدهم
solids قابل اطمینان
solid قابل اطمینان
overconfidence اطمینان بیش از حد
safety fuse فیوز اطمینان
safe valve دریچه اطمینان
relief valve شیر اطمینان
accredits اطمینان کردن
quality assurance اطمینان از کیفیت
reliable قابل اطمینان
valid قابل اطمینان
positiveness قطعیت اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
trusty اطمینان بخش
play up اطمینان دادن به
accrediting اطمینان کردن
interval confidence دامنه اطمینان
reputable قابل اطمینان
reassurance اطمینان افرینی
reassurance اطمینان مجدد
safety belts کمربند اطمینان
coefficient of safety ضریب اطمینان
safety belt کمربند اطمینان
confidence belt کمربند اطمینان
confidence coefficicent ضریب اطمینان
unreliability عدم اطمینان
unpromising غیرقابل اطمینان
confidence level درجه اطمینان
reassurances اطمینان مجدد
reassurances اطمینان افرینی
bleeder valve شیر اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
failure safety قابلیت اطمینان
assurance factor ضریب اطمینان
assurer اطمینان دهنده
assuror اطمینان دهنده
sicker قابل اطمینان
reliability قابل اطمینان
assurable قابل اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
confidence limits حدود اطمینان
truster اطمینان کننده
coniviction عقیده اطمینان
cretain تاحدی اطمینان
dependability قابلیت اطمینان
confides اطمینان کردن
confided اطمینان کردن
factor of safety ضریب اطمینان
confide اطمینان کردن
factor of safety عامل اطمینان
fire escape پلکان اطمینان
fire escapes پلکان اطمینان
safes صحیح اطمینان بخش
safer صحیح اطمینان بخش
reassure دوباره اطمینان دادن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
qualm عدم اطمینان بیم
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
safest صحیح اطمینان بخش
persuasion اطمینان عقیده دینی
safe صحیح اطمینان بخش
area of uncertainity منطقه عدم اطمینان
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions اطمینان عقیده دینی
misgivings عدم اطمینان ترس
misgiving عدم اطمینان ترس
reliability قابلیت اطمینان اعتبار
qualms عدم اطمینان بیم
trust اطمینان پشت گرمی
reasure دوباره اطمینان یا قوت
ultimate factor of safety ضریب اطمینان اختیاری
reassures دوباره اطمینان دادن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
trusts اطمینان پشت گرمی
trusty موتمن مورد اطمینان
safe yield بده قابل اطمینان
checks اطمینان از صحت چیزی
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
checked اطمینان از صحت چیزی
reassured دوباره اطمینان دادن
check اطمینان از صحت چیزی
fiduciary اطمینان بخش ثقه
trusted اطمینان پشت گرمی
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
to believe in somebody [something] اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i rely or your secrecy من به رازداری شما اطمینان میکنم
vouch اطمینان دادن تایید کردن
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
trut اطمینان داشتن توکل کردن
quality assurance عملیات اطمینان از کیفیت جنس
swear by <idiom> کاملا از چیزی اطمینان داشتن
accrediting مورد اطمینان بودن یا شدن
unreliable غیر قابل اطمینان نامعتبر
accredit مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits مورد اطمینان بودن یا شدن
bleeder type steam engine ماشین بخار با شیر اطمینان
dependable قابل اطمینان مورد اعتماد
avouch اقرار کردن اطمینان دادن
sail in با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
mistrustfully ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
confidence man کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
chunking along عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
maintains اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
arithmetic عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balance روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
acatalectic قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronising اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronize اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
sync باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronises اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronised اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
protection اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronization باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
dry run اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com