English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
English Persian
recall فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls فرا خواندن احضار لغو کردن
Other Matches
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
repeal احضار کردن احضار
repeals احضار کردن احضار
evoke احضار کردن
summoned احضار کردن
vouch احضار کردن
recalls احضار کردن
summon احضار کردن
evoking احضار کردن
recall احضار کردن
process احضار کردن
evokes احضار کردن
processes احضار کردن
invoking احضار کردن
invokes احضار کردن
invoked احضار کردن
invoke احضار کردن
countermand احضار کردن
countermanded احضار کردن
countermanding احضار کردن
countermands احضار کردن
recalled احضار کردن
to summon somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را احضار کردن
to bring somebody back کسی را احضار کردن
to recall somebody کسی را احضار کردن
to call somebody back کسی را احضار کردن
citation احضار احضار به بازپرسی
citations احضار احضار به بازپرسی
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse احضار کردن بگواهی خواستن
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripting به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts به خدمت وفیفه احضار کردن
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
compellation عمل خطاب یا احضار کردن نام
muster احضار کردن جمع اوری کردن
mustered احضار کردن جمع اوری کردن
mustering احضار کردن جمع اوری کردن
musters احضار کردن جمع اوری کردن
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
cite احضار کردن استشهاد کردن
citing احضار کردن استشهاد کردن
cites احضار کردن استشهاد کردن
cited احضار کردن استشهاد کردن
orate نطق کردن خواندن
sight-read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
praelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
prelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
to spell out بزحمت خواندن یا هجی کردن
sight-reads فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
sight read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
arraign احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
descants اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descant اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
pops خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pray نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
read head هد خواندن راس خواندن
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
crashed خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
summonses احضار
summonsed احضار
summoning احضار
recalling احضار
citations احضار
summonsing احضار
citation احضار
calling احضار
vocations احضار
vocation احضار
convocation احضار
summons احضار
convocations احضار
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
function invocation احضار تابع
call to quarters شیپور احضار
phantasmagoria احضار روح
summoned احضار فراخواستن
recall فراخوانی احضار
phantasmagorias احضار روح
summon احضار فراخواستن
recalls فراخوانی احضار
drop annunciator زنگ احضار
impeachment احضار بدادگاه
ouija board لوح احضار
evocable قابل احضار
warning sign علامت احضار
impeaching احضار نمودن
impeaches احضار نمودن
summoner احضار کننده
bans اگهی احضار
banning اگهی احضار
ban اگهی احضار
invocations حکم احضار
invocation حکم احضار
impeach احضار نمودن
recalled فراخوانی احضار
impeached احضار نمودن
annunciator زنگ احضار
spiritism احضار روح
arraign احضار نمودن
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
venire faciac حکم احضار به محکمه
gravity drop زنگ احضار وزنی
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
automatic annunciator زنگ احضار خودکار
arraignment احضار به محکمه تعقیب
annunciator wire سیم زنگ احضار
spiritualism اعتقاد به احضار ارواح
subpoenas احضاریه حکم احضار
subpoena احضاریه حکم احضار
seance جلسه احضار روح
subpoenaing احضاریه حکم احضار
subpoenaed احضاریه حکم احضار
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
evocation احاله بدادگاه بالاتر احضار
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
evocations احاله بدادگاه بالاتر احضار
draftee احضار شده به خدمت نظام
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups احضار برای فعالیتهای نظامی
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
minuteman داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
rhapsodiz خواندن
reading age سن خواندن
to take lessons یا خواندن
reading خواندن
lip-reads لب خواندن
readings خواندن
misreading بد خواندن
read خواندن
intone خواندن
recitations از بر خواندن
recitation از بر خواندن
lip read لب خواندن
misreads بد خواندن
intoned خواندن
intones خواندن
lip-read لب خواندن
intoning خواندن
misread بد خواندن
reads خواندن
reading habit عادت خواندن
read strobe بارقه خواندن
reading disability ناتوانی در خواندن
lull لالایی خواندن
lulled لالایی خواندن
nondestructive read خواندن غیرمخرب
readability قابلیت خواندن
lulling لالایی خواندن
lulls لالایی خواندن
read/write خواندن- نوشتن
chortles سرودوتسبیح خواندن
unreadable نامستحق خواندن
unreadable غیرقابل خواندن
to song a song سرود خواندن
numerate خواندن یاشمردن
raw head نوک خواندن
to bid d. to بمبارزه خواندن
psalmodize زبور خواندن
r/w خواندن- نوشتن
parallel reading خواندن موازی
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . کور خواندن
spell پی بردن به خواندن
to read out بلند خواندن
read pulse تپش خواندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com