English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
contactor control فرمان یا کنترل کنتاکتور
Other Matches
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
controlling کنترل کردن فرمان
magnetci control کنترل فرمان مغناطیسی
control کنترل کردن فرمان
controls کنترل کردن فرمان
midnight فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
magnetic cut out کنتاکتور
contactor کنتاکتور
vontact maker کنتاکتور
line contactor کنتاکتور خط
oil filled contactor کنتاکتور روغنی
magnetic full voltage starter کنتاکتور با رله
air break contactor کنتاکتور قطع شده هوایی
magnetic contactor قطع کننده مغناطیسی کنتاکتور
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
ship will adjust فرمان
instituting فرمان
sanctioning فرمان
sanction فرمان
sanctioned فرمان
ordinances فرمان
commissions فرمان
commands فرمان
sanctions فرمان
handlebar فرمان
steering فرمان
charters فرمان
Rd فرمان RD
commandment فرمان
chdir فرمان CD
ordinance فرمان
commission فرمان
commissioning فرمان
assize فرمان
rescript فرمان
by order of فرمان
bugle call فرمان
chartering فرمان
chartered فرمان
instituted فرمان
institute فرمان
decree فرمان
decreed فرمان
charter فرمان
decreeing فرمان
institutes فرمان
decrees فرمان
pipes فرمان
rudder bar فرمان
insubordinate نا فرمان
at my command به فرمان من
commanded فرمان
ordinace فرمان
indocile نا فرمان
firman فرمان
edicts فرمان
edict فرمان
drive فرمان
word فرمان
worded فرمان
hest فرمان
controlling فرمان
drives فرمان
handle bar فرمان
control فرمان
MD فرمان D
if فرمان IF
command فرمان
for فرمان FOR
precept فرمان
mark time فرمان در جا
commandments فرمان
mkdir فرمان D
precepts فرمان
MDs فرمان D
controls فرمان
recovering فرمان RECOVER
restored فرمان RESTORE
restores فرمان RESTORE
sorted فرمان SORT
pause فرمان writePAUSE
recovers فرمان RECOVER
more فرمان ORE
paused فرمان writePAUSE
acted فرمان قانون
sorts فرمان SORT
print فرمان PRINT
act فرمان قانون
pauses فرمان writePAUSE
pausing فرمان writePAUSE
printed فرمان PRINT
restore فرمان RESTORE
sort فرمان SORT
mandated حکم فرمان
mandates حکم فرمان
mandating حکم فرمان
word of command فرمان انتصاب
xcopy فرمان XCOPY
steering lever اهرم فرمان
officer فرمان دادن
officers فرمان دادن
steering swivel مفصل فرمان
mandate حکم فرمان
remote control فرمان از دور
restoring فرمان RESTORE
pulpits میز فرمان
prescription صدور فرمان
pulpit میز فرمان
verifies فرمان VERIFY
steering axle میل فرمان
steering axle میله فرمان
tree فرمان TREE
word of command فرمان نظامی
verified فرمان VERIFY
paddled دسته فرمان
path فرمان PATH
paths فرمان PATH
buffers فرمان BUFFERS
appends فرمان APPEND
appending فرمان APPEND
dates فرمان DATE
date فرمان DATE
in the saddle <idiom> تحت فرمان
subordination فرمان برداری
streeing column میل فرمان
streeing column ستون فرمان
type فرمان TYPE
order فرمان نظم
tent striking فرمان ضد استقرار
paddle دسته فرمان
paddles دسته فرمان
paddling دسته فرمان
tatoo فرمان خاموشی
prescriptions صدور فرمان
nerve centre مرکز فرمان
nerve centres مرکز فرمان
joystick دسته فرمان
finds فرمان FIND
joysticks دسته فرمان
find فرمان FIND
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com