English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
reflector space فضای بازتابی
Other Matches
areflexia بی بازتابی
reflexive بازتابی
reflection factor ضریب بازتابی
reflective فکری بازتابی
reflex klystron کلیسترون بازتابی
reflectance ضریب بازتابی
reflecting telescope تلسکوپ بازتابی
reflection spectrometry طیف نورسنجی بازتابی
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
cavities فضای خالی
cavities فضای مجوف
atmospheric environement فضای جوی
cavity فضای خالی
cavity فضای مجوف
open فضای باز
opened فضای باز
opens فضای باز
airspace فضای هوایی
acceleration space فضای شتاب
floor space فضای اشکوب
biosphere فضای زیست
boot فضای ترانک
aerospace فضای ماوراء جو
aerospace فضای هوایی
space فضای خالی
spaces فضای خالی
vacuum فضای تهی
vacuumed فضای تهی
vacuuming فضای تهی
vacuums فضای تهی
out of doors فضای ازاد
expanse فضای زیاد
expanses فضای زیاد
mask پوشاندن فضای
masks پوشاندن فضای
campus فضای باز
campuses فضای باز
void فضای خالی
bad break فضای خالی
image space فضای تصویر
lacuna فضای خالی
lebensraum فضای حیاتی
life space فضای زیست
open area فضای ازاد
out of door فضای ازاد
phase space فضای فاز
phase space فضای فازی
psychological space فضای روانی
subspace فضای فرعی
vacuity فضای خالی
work space فضای دایر
workspace فضای کاری
hollow space فضای توخالی
gross space فضای کلی
free space فضای خالی
cellarage فضای زیرزمین
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
covered space فضای سر پوشیده
covered space فضای پوشیده
cylinder capacity فضای سیلندر
danger space فضای خطرناک
dead space فضای مرده
dead space فضای راکد
deep space فضای سه بعدی
eucleadian space فضای اقلیدسی
floorage فضای صحن
fornix فضای مجوف
free space فضای ازاد
clearance فضای بازی
clearance فضای بیکار
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
margins زمان یا فضای اضافی
margin زمان یا فضای اضافی
trough of the sea فضای میان دو موج
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
cathode dark space فضای تاریک کاتد
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
vector space فضای برداری [ریاضی]
interstaller space فضای بین- ستارهای
cathode glow فضای روشن کاتد
hair space فضای باریکی درچاپ
crookes dark space فضای تاریک کاتد
open cut حفاری در فضای باز
memory address space فضای نشانی حافظه
payload space فضای بار مفید
anode dark space فضای تاریک اند
perspective space نمایش فضای سه بعدی
aston dark space فضای تاریک استن
phase space cell پیل فضای فاز
loading space فضای قابل بارگیری
address apace فضای آدرس دهی
perimeters فضای احاطه کننده
perimeter فضای احاطه کننده
runout فضای عمل یک سیستم
buncher space فضای تحمیل سرعتی
airspace control کنترل فضای هوایی
fanfares نمایش در فضای باز
fanfare نمایش در فضای باز
metric space فضای متری [ریاضی]
glade فضای میان جنگل
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
linear space فضای برداری [ریاضی]
furnace room فضای داخل کوره
drift space فضای تبدیل تحمیل
vector space فضای خطی [ریاضی]
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
danger space فضای هوایی خطرناک
blankest سفید فضای خالی
blank سفید فضای خالی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
linear space فضای خطی [ریاضی]
faraday dark space فضای تاریک فارادی
glades فضای میان جنگل
inane چرند فضای نامحدود
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
foresheets فضای جلوی قایق
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
landscape garden طراحی فضای سبز
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
floor space occupied فضای مورد نیاز
metric space فضای متریک [ریاضی]
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
dead space زاویه بیروح فضای کور
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
deep space فضای خارج از منضومه شمسی
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
caret نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
cod فضای داخل خلیج یادریاچه
fifo فضای ذخیره سازی موقت
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
clearance هوا فضای خالی فاصله
user area فضای مخصوص استفاده کننده
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
frame و مرز اطراف فضای پنجره
space above property فضای قسمت بالای ملک
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
gap فضای بین دادههای ذخیره شده
gaps فضای بین دادههای ذخیره شده
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
claustrophobia مرض ترس از فضای تنگ ومحصور
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
annulus فضای بین دوایر متحد المرکز
zap حذف داده موجود در فضای کاری
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
storage چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
plenums فضای اشغال شده بوسیله ماده
plenum فضای اشغال شده بوسیله ماده
marks کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
marquees فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
operand فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
marquee فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
fills رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
road space فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
spaces کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
agora [فضای باز عمومی در یونان باستان]
immediate فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
highs فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
highest فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
inputted بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
compact کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
deposit چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com