Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
Other Matches
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن
هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
tail skid
قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
numerousness
زیادی
supervacaneous
زیادی
surplus
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
superfluous
زیادی
overly
زیادی
surpluses
زیادی
heaviness
زیادی
extras
زیادی
redundance
زیادی
abundance
زیادی
profuseness
زیادی
nimiety
زیادی
profoundly
زیادی
unduly
زیادی
muchness
زیادی
greatness
زیادی
excesses
زیادی
excess
زیادی
undue
زیادی
immensity
زیادی
profoundness
زیادی
intenseness
زیادی
extra-
زیادی
superfluity
زیادی
extremeness
زیادی
greatly
به زیادی
frequentness
زیادی
wealth
زیادی
enormousness
زیادی
intensity
زیادی
hugeness
زیادی
immenseness
زیادی
extra
زیادی
immoderacy
زیادی
excessiveness
زیادی
infiniteness
زیادی
excrescential
زیادی
inordinacy
زیادی
excrescent
زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
for long
مدت زیادی
clog
زیادی پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
distichiasis
مژگان زیادی
interleaf
برگ زیادی
riffraff
زیادی توده
increscent
زیادی توسعه
hyperacidity
زیادی اسید
exorbitance
زیادی افراط
gaudery
پیرایههای زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
clogs
زیادی پرکردن
inordinateness
زیادی بی اندازگی
largely
تا درجه زیادی
to a degree
تادرجه زیادی
overblance
زیادتی زیادی
over production
محصول زیادی
overweight
وزن زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
quite a number of people
عده زیادی از مردم
it was a
مبلغ زیادی بود
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
many of them
عده زیادی از انها
long ago
مدت زیادی پیش
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
long a go
مدت زیادی پیش
oversale
پیش فروش زیادی
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
odd come short
زیادی باقی مانده
so
خیلی باین زیادی
extra
موضوعی که زیادی است
growths
گوشت زیادی تومور
growth
گوشت زیادی تومور
extra-
موضوعی که زیادی است
excesses
مقدار زیادی از چیزی
excess
مقدار زیادی از چیزی
exairesis
برش اندام زیادی
extras
موضوعی که زیادی است
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharge
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
polyposis
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
to overdose a patient
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
trouty
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
hard wheat
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
big fill
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
mass meeting
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
all-rounder
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
air mass
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
pointer
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
multifunction
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
retention area
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
VHD
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
hi res graphics
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad
محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
cleans
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
demagnetize
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
clean
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleanest
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
highest
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
highs
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
threads
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com