English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
interdict ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
Other Matches
interdiction ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
denial ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
denial operations عملیات ممانعتی
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
preemptive attack تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
concept of operations روش اجرای عملیات
task force نیروی اجرای عملیات
task element عنصر اجرای عملیات
task forces نیروی اجرای عملیات
precedence ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching اجرای حمله شروع عملیات
launches اجرای حمله شروع عملیات
launched اجرای حمله شروع عملیات
task element قسمت مامور اجرای عملیات
launch اجرای حمله شروع عملیات
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
processes برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
hand سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
arrests جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
checked ممانعت کردن
check ممانعت کردن
checks ممانعت کردن
impeded ممانعت کردن
impedes ممانعت کردن
forfend ممانعت کردن
impede ممانعت کردن
stalling ماندن ممانعت کردن
liberalized رفع ممانعت کردن
liberalize رفع ممانعت کردن
liberalizes رفع ممانعت کردن
liberalised رفع ممانعت کردن
liberalising رفع ممانعت کردن
liberalises رفع ممانعت کردن
liberalizing رفع ممانعت کردن
stall ماندن ممانعت کردن
preventing مانع شدن ممانعت کردن
prevents مانع شدن ممانعت کردن
prevented مانع شدن ممانعت کردن
prevent مانع شدن ممانعت کردن
forestalled پیش افتادن ممانعت کردن
blocking and chocking ممانعت و راه بندی کردن
forestall پیش افتادن ممانعت کردن
forestalls پیش افتادن ممانعت کردن
spoiling attack تک ممانعتی
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
moving screen پوشش ممانعتی
moving screen گشتی ممانعتی
prohibitive tariff تعرفه ممانعتی
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
hinder ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders ممانعت کردن جلوگیری کردن
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
flad suppression تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
compile and go بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
attentions توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attention توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colds روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
reconnoitre عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres عملیات اکتشافی کردن
reconnoitred عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering عملیات اکتشافی کردن
rehearsals تمرین کردن عملیات
reconnoitring عملیات اکتشافی کردن
rehearsal تمرین کردن عملیات
ceases قطع کردن عملیات
cease قطع کردن عملیات
ceased قطع کردن عملیات
ceasing قطع کردن عملیات
reconnoiter عملیات اکتشافی کردن
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
circuits یچ کردن عملیات انجام میدهد
coaches رهبری عملیات ورزشی را کردن
costing مشخص کردن هزینه عملیات
phasing مرحله بندی کردن عملیات
coached رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstrations تظاهر به انجام عملیات کردن
clearing operations عملیات پاک کردن مین
coach رهبری عملیات ورزشی را کردن
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstration تظاهر به انجام عملیات کردن
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
restraints ممانعت
interdict ممانعت
exclusion ممانعت
withheld ممانعت
interdiction ممانعت
forbiddance ممانعت
restraint ممانعت
block age ممانعت
obstructions ممانعت
withhold ممانعت
withholding ممانعت
debarment ممانعت
molestation ممانعت
obstruction ممانعت
prevention ممانعت
withholds ممانعت
scouts عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scouted عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scout عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
languages نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
blockage ممانعت دریایی
preventer ممانعت کننده
liberalizer رافع ممانعت
prohibition تحریم ممانعت
denial measures اصول ممانعت
annoyance ممانعت ازردگی
turn a deaf ear to <idiom> ممانعت از شنیدن
area interdiction ممانعت منطقهای
area interdiction ممانعت در منطقه
blockages ممانعت دریایی
interference ممانعت غیرمجاز
trade barrier ممانعت تجاری
hanging prevention ممانعت از تعلیق
steric hindrance ممانعت فضایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com