Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 284 (7 milliseconds)
English
Persian
suitable for children
مناسب برای بچه ها
Search result with all words
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
running
مناسب برای مسابقه دو
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
airworthiness
مناسب برای پرواز
airworthy
مناسب برای پرواز
slot
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
arm
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
roadworthy
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
ergonomics
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
office
مناسب برای استفاده در شرکت
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
lyrical
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
cantabile
مناسب برای اواز
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fair weather
مناسب برای
fencible
مناسب برای نرده کشی
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
gressorial
مناسب برای راه رفتن
in pride of grease
مناسب برای کشتن
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
skiable
مناسب برای اسکی
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
that is i. to this purpose
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
winterish
مناسب برای زمستان
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
fits units with ... connection
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
Other Matches
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
fittest
مناسب
advantageous
<adj.>
مناسب
irrelative
نا مناسب
apposite
مناسب
beneficial
<adj.>
مناسب
handy
[useful]
<adj.>
مناسب
fits
مناسب
fit
مناسب
helpful
<adj.>
مناسب
relevant
مناسب
true
<adj.>
مناسب
oportuneness
مناسب
real
<adj.>
مناسب
good
[sufficient]
<adj.>
مناسب
satisfactory
<adj.>
مناسب
acceptable
<adj.>
مناسب
sufficient
<adj.>
مناسب
semblable
مناسب
sufficing
<adj.>
مناسب
shapeable
مناسب
habile
مناسب
idoneous
مناسب
optimum
مناسب
in point
مناسب
infelicitous
نا مناسب
proper
<adj.>
مناسب
exact
<adj.>
مناسب
congurous
مناسب
handy
<adj.>
مناسب
applicatory
<adj.>
مناسب
purposive
<adj.>
مناسب
euqal
مناسب
pertains
مناسب
pertained
مناسب
purposeful
<adj.>
مناسب
purpose-built
<adj.>
مناسب
fitting
مناسب
becoming
مناسب
incompetent
نا مناسب
convenient
<adj.>
مناسب
condign
مناسب
suitable
<adj.>
مناسب
vantage
مناسب
proper
مناسب
close fit
مناسب
adaptations
مناسب
by fits and starts
مناسب
assorted
مناسب
appropriate
[to]
<adj.>
مناسب
[به]
adaptation
مناسب
pertain
مناسب
practical
<adj.>
مناسب
accurate
[correct]
<adj.>
مناسب
valuable
<adj.>
مناسب
adaption
مناسب
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
مناسب
accomodating
مناسب
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
مناسب
serviceable
<adj.>
مناسب
useful
<adj.>
مناسب
correct
<adj.>
مناسب
adequate
<adj.>
مناسب
functional
<adj.>
مناسب
practicable
<adj.>
مناسب
appropriate
<adj.>
مناسب
expedient
<adj.>
مناسب
tailored
مناسب
appropriately
بطور مناسب
indispose
نا مناسب کردن
appositely
بطور مناسب
moderate
میانه رو مناسب
befit
مناسب بودن
appropriating
درخور مناسب
seasonable
مناسب فصل
appropriates
درخور مناسب
appropriate technology
تکنولوژی مناسب
wintery
مناسب زمستان
fitting bolt
پیچ مناسب
body fit bolt
پیچ مناسب
acceptable quality level
کیفیت مناسب
moderating
میانه رو مناسب
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
moderates
میانه رو مناسب
meet
مناسب دلچسب
meets
مناسب دلچسب
moderated
میانه رو مناسب
apt
مناسب شایسته
it is unsuitable
مناسب نیست
pull the plug
<idiom>
شغل مناسب
wintry
مناسب زمستان
occasioned
فرصت مناسب
occasioning
فرصت مناسب
occasions
فرصت مناسب
ablest
مطیع مناسب
abler
مطیع مناسب
fair drawing
تصویر مناسب
fitly
بطور مناسب
seem
مناسب بودن
seemed
مناسب بودن
seems
مناسب بودن
fair price
قیمت مناسب
able
مطیع مناسب
felicitous
مناسب مقتضی
fit size
اندازه مناسب
fitting clearance
بازی مناسب
fitting demension
بعد مناسب
occasion
فرصت مناسب
tailors
مناسب کردن
appropriated
درخور مناسب
appropriate
درخور مناسب
longs
مناسب بودن
longest
مناسب بودن
longer
مناسب بودن
topicality
حالت مناسب
commodity
وسیله مناسب
commodities
وسیله مناسب
longed
مناسب بودن
long-
مناسب بودن
long
مناسب بودن
materials
اصولی مناسب
material
اصولی مناسب
the proper time to do a thing
موقع مناسب
befits
مناسب بودن
befitted
مناسب بودن
tailor
مناسب کردن
fitting joint
اتصال مناسب
accommodating
منزل مناسب
fits
درخور مناسب
expedient
مناسب تهورامیز
shapable
مناسب موزون
adaptable
مناسب سازوار
expedients
مناسب تهورامیز
fit
درخور مناسب
suits
مناسب بودن
prompt deployment
گسترش مناسب
goodness of fit
برازش مناسب
proportional spacing
فضادهی مناسب
suited
مناسب بودن
suit
مناسب بودن
adequate
بسنده مناسب
opportune
درخور مناسب
suitable conditions
شرایط مناسب
efficiently
به یک روش مناسب
opportuneness
مورد مناسب
when the time is ripe
در وقت مناسب
fittest
درخور مناسب
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
beseem
مناسب بنظر امدن
man size
اندازه مناسب یک مرد
inextenso
دارای درازای مناسب
suitably
بطور مناسب یا شایسته
at your earliest convenience
در اولین فرصت مناسب
adequate
تکافو کننده مناسب
likly
انتظار داشتنی مناسب
down one's alley
<idiom>
مناسب ذوق وسلیقه
body fit sleeve
پوسته یا غلاف مناسب
well-timed
بهنگام در وقت مناسب
well timed
بهنگام در وقت مناسب
decorously
بطور مناسب و پاکیزه
propitiously
بطور مناسب یامقتضی
proportional spacing
فاصله دهی مناسب
measure up
مناسب وبرابر بودن
viable
مناسب رشد و ترقی
an a simile
یک تشبیه بجا یا مناسب
with measured step
با اقدام مناسب
[سنجیده]
campsites
محل مناسب اردو
applicatory
قابل اطلاق مناسب
winsome
مناسب خوش ایند
campsite
محل مناسب اردو
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
stagy
مناسب نمایش پرجلوه
fitting allowance
فوق العاده مناسب
glissade
سرازیری و شیب مناسب
to come pat
در خوریا مناسب افتادن
physical
حافظه مناسب در کامپیوتر
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
correspound
مناسب بودن مکاتبه کردن
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
common touch
<idiom>
با همه رفتار مناسب داشتن
optimum moisture content
درصد رطوبت مناسب خاک
That's a poor comparison.
این مقایسه ای نا مناسب است.
square peg in a round hole
<idiom>
شخصی که مناسب کاری نباشد
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
become
مناسب بودن تحویل یافتن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
خوب و مناسب به نظر نیامدن کسی
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
assort
طبقه بندی کردن مناسب بودن
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
overscan
ن شوند که تصویر در صفحه مناسب است
rocker shovel
بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
facies
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
I think this is not appropriate.
من فکر می کنم که این مناسب نیست.
surfari
گروه موج سواران درجستجوی منطقه مناسب
to watch one's time
منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com