Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
English
Persian
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
Other Matches
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
condemning
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
ingurgitate
فرا گرفتن زیاد پر کردن
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
polestar
هادی مورد توجه
To take into consideration. To consider.
مورد توجه قراردادن
objective point
سمت مورد توجه
object point
سمت مورد توجه
favouritism
افراد مورد توجه
unregarded
مورد توجه قرارنگرفته
receive attention
مورد توجه واقع شدن
steal the show
<idiom>
دراجرا مورد توجه بودن
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
dandyism
توجه زیاد به لباس
lionization
توجه زیاد به شخص
meticulous attention
دقت و توجه زیاد
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
ingratiating
طرف توجه قرار دادن
ingratiate
طرف توجه قرار دادن
ingratiates
طرف توجه قرار دادن
ingratiated
طرف توجه قرار دادن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to be in great request
مورد احتیاج زیاد بودن
them by his politeness
با ادب خود را طرف توجه قرار داد
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
marginalized
مورد کمتوجهی قرار دادن
to bring odium on
مورد نفرت قرار دادن
inveighing
مورد حمله قرار دادن
inveighed
مورد حمله قرار دادن
inveigh
مورد حمله قرار دادن
utilize
مورد استفاده قرار دادن
go for
مورد حمله قرار دادن
marginalizes
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizing
مورد کمتوجهی قرار دادن
inveighs
مورد حمله قرار دادن
take to task
مورد مواخذه قرار دادن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن
invaded
مورد تجاوز قرار دادن
invade
مورد تجاوز قرار دادن
invading
مورد تجاوز قرار دادن
utilising
مورد استفاده قرار دادن
utilises
مورد استفاده قرار دادن
applique
مورد استفاده قرار گرفته
unquestioned
مورد بازپرسی قرار نگرفته
to assent
مورد موافقت قرار دادن
invades
مورد تجاوز قرار دادن
utilised
مورد استفاده قرار دادن
marginalising
مورد کمتوجهی قرار دادن
viewless
مورد نظر قرار نگرفته
marginalize
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalised
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalises
مورد کمتوجهی قرار دادن
ingratiatory
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
ingratiate
مورد لطف و عنایت قرار دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
question
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
ingratiates
مورد لطف و عنایت قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
ingratiation
مورد لطف وتوجه قرار دادن
questions
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
ingratiated
مورد لطف و عنایت قرار دادن
nursling
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
ingratiating
مورد لطف و عنایت قرار دادن
pick to pieces
سخت مورد انتقاد قرار دادن
I had no opportunity to discuss the matter .
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
to decide
[on]
تصمیم گرفتن
[در مورد]
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to decide on a motion
در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
bridges
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
storing
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
store
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
working section
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
annotation
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotations
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
to rate up
بیمه زیاد گرفتن از
overrent
اجاره زیاد گرفتن از
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymieing
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
stymies
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
stand
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
ambivert
شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
grades
در پایهای قرار گرفتن
grade
در پایهای قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
To keep one s distmce from some one .
از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
snug
بطور دنج قرار گرفتن
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
align
دریک ردیف قرار گرفتن
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
to have a spree
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
thermate
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com