Total search result: 202 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
application program interface |
میانجی یا رابط برنامه کاربردی |
|
|
Search result with all words |
|
presentation manager |
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی |
Other Matches |
|
api |
رابط یامیانجی برنامه کاربردی |
applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
software |
هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است |
multi window editor |
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان |
utility program |
برنامه کاربردی |
application program |
برنامه کاربردی |
application |
برنامه کاربردی استفاده |
applications programmer |
برنامه نویس کاربردی |
applications |
برنامه کاربردی استفاده |
application programmer |
برنامه نویس کاربردی |
vertical application |
برنامه کاربردی عمودی |
application programming |
برنامه نویسی کاربردی |
transactional application |
برنامه کاربردی ثبت و ضبط |
page maker |
برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی |
client based application |
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
programmable communications interface |
رابط مخابراتی برنامه پذیر |
programmer |
برنامه نویسی که برنامههای کاربردی می نویسد |
nontransactional application |
برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی |
programmers |
برنامه نویسی که برنامههای کاربردی می نویسد |
alternated |
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره |
alternate |
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره |
alternates |
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره |
multimedia |
ترکیب صوت و گرافیک و ویدیو و متن در برنامه کاربردی |
associated document |
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است |
associated file |
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است |
run duration |
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند |
link |
دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است |
ActiveX |
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود |
buckets |
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی |
bucket |
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی |
general |
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد |
generals |
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد |
netware |
برنامه کاربردی که تحت سیستم عامل Netware اجرا میشود |
verification |
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص |
readme file |
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد |
stacked |
برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند |
cobol |
زبان برنامه سازی که بیشتر در برنامههای کاربردی تجاری به کار می رود |
stacks |
برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند |
mails |
که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی |
stack |
برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند |
mail |
که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی |
beta version |
گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است |
master |
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است |
mastered |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
run duration |
کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است |
masters |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
masters |
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است |
server |
برنامه کاربردی ذخیره شده روی دیسک سخت سرور که قابل دستیابی |
allocations |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
master |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
mastered |
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است |
allocation |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
DLL |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند |
privilege |
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند |
share |
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود |
startup screen |
متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای |
linking |
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE |
shares |
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود |
wordstar |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
shared |
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود |
scrolls |
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد |
algol |
زبان برنامه نویسی سطح بالا با استفاده از روشهای الگوریتمی برای برنامههای کاربردی ریاضی و تکنیکی |
demo |
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع |
scroll |
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد |
declarative language |
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را |
macwrite |
برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است |
scalable software |
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد |
memo field |
فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد |
principal line |
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط |
subschema |
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای |
set up |
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم |
fork |
پوشهای که فایل فایلهای سیستم و اطلاعات مربوط به یک فایل یا برنامه کاربردی است |
forking |
پوشهای که فایل فایلهای سیستم و اطلاعات مربوط به یک فایل یا برنامه کاربردی است |
opened |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
VidCap |
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی |
opens |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
bells and whistles |
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی |
applied ecology |
بوم شناسی کاربردی اکولوژی کاربردی |
alert |
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا |
alerts |
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا |
merges |
برنامه کاربردی نرم افزاری که فایلهای ذخیره شده در فایل جدید ادغام شده اند |
alerted |
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا |
Visual Basic |
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود |
merge |
برنامه کاربردی نرم افزاری که فایلهای ذخیره شده در فایل جدید ادغام شده اند |
literacy |
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی |
wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
roll back |
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی |
flattest |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
flat |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
foreground |
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
arbitrator |
میانجی |
arbitrators |
میانجی |
arbitress |
میانجی |
intermedium |
میانجی |
intermediator |
میانجی |
intercessor |
میانجی |
paraclete |
میانجی |
interagent |
میانجی |
go between |
میانجی |
referees |
میانجی |
refereeing |
میانجی |
refereed |
میانجی |
go-betweens |
میانجی |
referee |
میانجی |
conciliation officer |
میانجی |
conciliator |
میانجی |
placater |
میانجی |
intermediate |
میانجی |
catalyzer |
میانجی |
go-between |
میانجی |
interface |
میانجی |
intermediaries |
میانجی |
mediator |
میانجی |
moderator |
میانجی |
moderators |
میانجی |
intermediary |
میانجی |
mediators |
میانجی |
interfaces |
میانجی |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
midway |
متوسط میانجی |
lingua franca |
زبان میانجی |
intercessions |
میانجی گری |
intermediation |
میانجی گری |
intercession |
میانجی گری |
buster |
خرج میانجی |
boosters |
خرج میانجی |
booster |
خرج میانجی |
interagency |
میانجی گری |
to stand between |
میانجی شدن |
to stand or go between |
میانجی شدن |
communication interface |
میانجی ارتباطی |
user interface |
میانجی کمکی |
detonator |
خرج میانجی |
intermediary bank |
بانک میانجی |
buffer |
حافظه میانجی |
detonators |
خرج میانجی |
mediums |
میانجی واسطه |
medium |
میانجی واسطه |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
intercedes |
میانجی گری کردن |
interceded |
میانجی گری کردن |
system v interface definition |
تعریف میانجی سیستم 5 |
intermedial |
میانجی گری کننده |
detonator |
خرج میانجی جنگی |
intermediacy |
میانجی گری مداخله |
scsi |
میانجی سیستم کامپیوترکوچک |
intercede |
میانجی گری کردن |
network interface card |
کارت میانجی شبکه |
mediating |
میانجی گری کردن |
mediates |
میانجی گری کردن |
graphical user interface |
میانجی نگارهای کاربر |
mediative |
وابسته به میانجی گری |
detonators |
خرج میانجی جنگی |
mediatory |
وابسته به میانجی گری |
mediate |
میانجی گری کردن |
interceding |
میانجی گری کردن |
mediacy |
شفاعت میانجی گری |
mediated |
میانجی گری کردن |
interpose |
در میان امدن میانجی شدن |
interposes |
در میان امدن میانجی شدن |
interposed |
در میان امدن میانجی شدن |
small computer system interface |
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک |
midi |
میانجی رقمی الات موسیقی |
musical instrument digital interface |
میانجی رقمی الات موسیقی |
enhanced system device interface |
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته |
interposing |
در میان امدن میانجی شدن |
assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
applied |
کاربردی |
intercedes |
میانجی شدن میانه گیری کردن |
interceding |
میانجی شدن میانه گیری کردن |
To meciate . To intervene . |
پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن ) |
interceded |
میانجی شدن میانه گیری کردن |
intercede |
میانجی شدن میانه گیری کردن |
adapter |
رابط |