English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Other Matches
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
salvage پیاده کردن کامل قطعات
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
model آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
models آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
mending گردآوری شده برای تعمیر
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
breakdown drawing رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
treadway پل برای عناصر پیاده
pedestrian guard rail جانپناه برای پیاده رو
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
dwelling پیاده شدن برای استراحت
dwellings پیاده شدن برای استراحت
partial substitution جانشینی کامل برای دو کالا
report generator برای تامین گزارش کامل
up and running اماده برای عملیات کامل
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
integer اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
integers اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
ttl استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها
program مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
programs مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuilds نوسازی کردن قطعات
assembled سوار کردن قطعات
rebuild نوسازی کردن قطعات
assemble سوار کردن قطعات
assembles سوار کردن قطعات
renovation تجدید قطعات کردن
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
service تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
rehash تعمیر کردن
refitting تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
fixes تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
repair تعمیر کردن
repaired تعمیر کردن
darn [conservate] تعمیر کردن
refashion تعمیر کردن
quadrat به قطعات مستطیل تقسیم کردن
match mark جفتن و جور کردن قطعات
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
vamp وصله تعمیر کردن
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
parcel به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
solids چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
bcd جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
carburizing گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
rig in باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
remodelled عوض کردن تعمیر کردن
remodel عوض کردن تعمیر کردن
remodeling عوض کردن تعمیر کردن
remodels عوض کردن تعمیر کردن
remodelling عوض کردن تعمیر کردن
remodeled عوض کردن تعمیر کردن
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
permanent تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
dismantle پیاده کردن
disassemble پیاده کردن
unset پیاده کردن
dismounts پیاده کردن
dismantled پیاده کردن
dismantles پیاده کردن
demodulation پیاده کردن
dismantlement پیاده کردن
dismounting پیاده کردن
disembarked پیاده کردن
take down پیاده کردن
dismantling پیاده کردن
disembarks پیاده کردن
disembarking پیاده کردن
disembark پیاده کردن
set down پیاده کردن
dismount پیاده کردن
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
pedestrianizing پیاده روی کردن
dismantle پیاده کردن موتور
dismantling پیاده کردن موتور
pedestrianised پیاده روی کردن
setting out پیاده کردن مسیر
pedestrianises پیاده روی کردن
pedestrianized پیاده روی کردن
pedestrianising پیاده روی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com