Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (22 milliseconds)
English	Persian
increment	افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments	افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
Other Matches
hold over	به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
dithering	ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
infra red link	روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
chimney-bar	[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
for a continuance	برای ادامه
vibrator	منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators	منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
increase	افزودن ترقی دادن
increases	افزودن ترقی دادن
increased	افزودن ترقی دادن
extends	ادامه دادن
furthered	ادامه دادن
further	ادامه دادن
keep on	ادامه دادن
to drag on or out	ادامه دادن
extend	ادامه دادن
to carry on	ادامه دادن
go along <idiom>	ادامه دادن
bring on	ادامه دادن
extending	ادامه دادن
furthering	ادامه دادن
keeps	ادامه دادن
hang on <idiom>	ادامه دادن
hold good <idiom>	ادامه دادن
to keep on	ادامه دادن
keep up <idiom>	ادامه دادن
carry on	ادامه دادن
take up	ادامه دادن
carry-on	ادامه دادن
furthers	ادامه دادن
keep	ادامه دادن
go on <idiom>	ادامه دادن
to take up	ادامه دادن
reopening	ادامه دادن
to follow	ادامه دادن
reopened	ادامه دادن
reopen	ادامه دادن
hold on	ادامه دادن
run on	ادامه دادن
continues	ادامه دادن
to continue	ادامه دادن
reopens	ادامه دادن
continue	ادامه دادن
to follow up	ادامه دادن قوت دادن
dwell at	به تیراندازی ادامه دادن
dash	مسیری را ادامه دادن
to set on	با زور ادامه دادن
to press ahead with	با زور ادامه دادن
dashed	مسیری را ادامه دادن
thwart	ادامه دادن یا کشیدن
continuation	عمل ادامه دادن
thwarted	ادامه دادن یا کشیدن
dashes	مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom>	اجازه ادامه دادن
dwell at	اتش را ادامه دادن
live on	بزندگی ادامه دادن
inability to box	ناتوان از ادامه دادن
bide	بکاری ادامه دادن
micro	تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
micros	تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
run	دوام یافتن ادامه دادن
maintrain	ادامه دادن عقیده داشتن
stick it out <idiom>	طاقت آوردن ،ادامه دادن
keep up with <idiom>	به شکل قبل ادامه دادن
maintains	ابقا کردن ادامه دادن
runs	دوام یافتن ادامه دادن
hang on	ادامه دادن دوام داشتن
maintained	ابقا کردن ادامه دادن
maintain	ابقا کردن ادامه دادن
run on	ادامه دادن متن بدون توقف
to keep the field	جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
pull off	باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
pick up <idiom>	ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on [British E]	ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
border break	ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
B register	1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
mnemonic	برای بار کردن در ثبات A
lanceolate leaves	برگ های اسلیمی [شاه عباسی] [نیزه ای] [شعله] [اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
let (something) ride <idiom>	ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
stabilization	ثبات دادن
interfaces	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
flag	1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags	1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
extending	ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends	ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend	ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress	پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat	تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
L cache	فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
shift	دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifts	دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
temporary storage	ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
shifted	دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
wheel sucker	دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
robustness	توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
increment	افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increments	افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
registering	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
registers	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
receiver	ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
receivers	ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
register	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
enjambment	دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
backward chaining	روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
texts	ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
sequence	ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است
text	ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
sequences	ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است
source	نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
two's complement	افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
condition	1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
aliasing	افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
subscribe	افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing	افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes	افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed	افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
paired registers	دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
ruler	میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rulers	میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
continues	ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue	ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
extending	در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends	در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extend	در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
To stay the course .	تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
TCP/IP	پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
expanded memory system	کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
onion skin	پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
quamdiu bene se gesserit	تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
sustains	پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain	پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained	پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
arithmetic register	ثبات حسابی ثبات محاسباتی
feedback	اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitation	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
general	ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
generals	ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
conferencing	اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages	عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming	محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
air stability	وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
cellars	محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar	محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
gpr	ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
os/	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
c	استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back <idiom>	کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen	لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
dragged	حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag	حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags	حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
regularly [often] <adv.>	اغلب
on any number of occasions <adv.>	اغلب
many times <adv.>	اغلب
frequently <adv.>	اغلب
a lot of times <adv.>	اغلب
oftentimes	اغلب
oft [archaic, literary] <adv.>	اغلب
frequently	اغلب
often <adv.>	اغلب
realised	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette	انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
set the score	افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game	افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
moviegoers	کسی که اغلب به سینما میرود
in and out <idiom>	اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
moviegoer	کسی که اغلب به سینما میرود
commonest	آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners	آنچه اغلب اتفاق میافتد
common	آنچه اغلب اتفاق میافتد
frequents	آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented	آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent	آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
sorrel	اسب کهر اغلب با یال و دم سفید
frequenting	آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
cambric tea	نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
copper [police officer]	پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
copper [police officer]	پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
extension	طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions	طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
Pickles are often eaten as a relish .	خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
altar-niche	[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
lawn sprinkler	برای چمن اب دادن
microsoft	واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
wheel mode	ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
In the nature of things, young people often rebel against their parents.	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
sancify	برای امرمقدسی تخصیص دادن
smoothing or smoothed varnish	لاک برای جلا دادن
to make amends for something	کفاره دادن برای چیزی
time	وقت قرار دادن برای
timed	وقت قرار دادن برای
times	وقت قرار دادن برای

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com