English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (25 milliseconds)
English Persian
lifelong برای تمام عمر
Search result with all words
ping امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
pinged امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
pinging امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
pings امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
float اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floated اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floats اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
print فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
printed فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
prints فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
positioned مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
suspend دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
i paid dear for it برای من گران تمام شد
inherent addressing دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
it stood me in c 0 05 لیره برای من تمام شد
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
leap frog test و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
MIDI setup map فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
rogue value موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
TCP/IP پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
tutti برای تمام صداهاوسازها
for full board برای تمام پانسیون
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Other Matches
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panorama تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas تمام نما اینه تمام نما
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
full face تمام رخ
full-face تمام رخ
whole تمام
fullest تمام
thorough تمام
thru تمام
it is all up تمام شد
through تمام
It's over. تمام شد.
entire تمام
off تمام
full تمام
lion's share تمام
rounded پر تمام
yame تمام
completing تمام
out-and-out تمام
out and out تمام
completes تمام
all night در تمام شب
completed تمام
incomplete نا تمام
complete تمام
full length تمام قد
whole length تمام قد
full-length تمام قد
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
unfailing تمام نشدنی
lie-in تمام شدن
all- : همه تمام
full blown تمام شکفته
give out تمام شدن
full blown تمام کامل
all : همه تمام
full duplex تمام دو رشتهای
attain تمام کردن
go through with <idiom> تمام کردن
give out <idiom> تمام شده
full moon ماه تمام
full mouthed تمام دندان
holosymmetric تمام وجه
holohedron تمام وجهی
fiddle away تمام کردن
full orbed تمام روشن
get (something) over with <idiom> تمام کردن
depletable تمام شدنی
the whole world تمام دنیا
attained تمام کردن
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
run out of تمام کردن
fulfilling تمام کردن
fulfills تمام کردن
rounds complete تیر تمام شد
fulfill تمام کردن
full adder تمام افزایشگر
fulfils تمام کردن
lie in تمام شدن
full automatic تمام اتوماتیک
A whole week یک هفته تمام
main مهم تمام
main بزرگ تمام
full pay حقوق تمام
holohedral تمام وجه
through تمام شده
full tracked تمام زنجیر
attaining تمام کردن
round d. دوجین تمام
full view نمای تمام رخ
full wave تمام موج
all day long <idiom> تمام روز
full word تمام کلمه
integral کامل تمام
fullmouthed تمام دندان
attains تمام کردن
integrate تمام کردن
f. and fell تمام بودن
fullword تمام کلمه
short measure full measure پیمانه تمام
hade شیب تمام
fully automatic تمام اتوماتیک
full tracked تمام شنی
he is fifty تمام دارد
full pay مواجب تمام
full scale تمام عیار
full screen تمام صفحه
integrating تمام کردن
full-time تمام وقت
finished تمام شده
integrates تمام کردن
best of both worlds <idiom> تمام مزایا
full subtractor تمام کاهشگر
unfinished تمام نشده
forth تمام کردن
end of mission ماموریت تمام
finisher تمام کننده
full time تمام روز
get through تمام کردن
fully automatic machine تمام اتومات
sterling تمام عیار
to eat up تمام کردن
to fill out تمام کردن
f. sixmiles 6میل تمام
goes تمام شدن
go تمام شدن
outed در بیرون تمام
to draw to an end تمام شدن
out- در بیرون تمام
to blow over تمام شدن
consummative تمام کننده
processor تمام کننده
whole hog تمام راه
thoro کامل تمام
thoro تمام وکمال
thorough going تمام وکمال
three whole years سه سال تمام
completive تمام کننده
defunct تمام شده
out در بیرون تمام
mast high تمام افراشته
to finish off تمام کردن
to run away with تمام کردن
to see out تمام کردن
to see through تمام کردن
over with تمام شده
ammo zero مهمات تمام
an a fact تمام شده
cosines جیب تمام
cosine جیب تمام
use up تمام کردن
all this تمام اینها
by all means با تمام وسائل
fuller کامل تر تمام تر
all d. در تمام روز
all out باشدت تمام
full-scale تمام عیار
payment in full پرداخت تمام
passes تمام شدن
passed تمام شدن
pass تمام شدن
all risks تمام خطرات
exhausted تمام شده
consumptible تمام شدنی
full تمام تکمیل
dyed-in-the-wool تمام عیار
body and soul <idiom> با تمام وجود
wrap up تمام شدن
pucka تمام عیار
pukka تمام عیار
exhaustible تمام شدنی
yearlong یکسال تمام
peter تمام شدن
in full تمام وکمال
in full fig درلباس تمام
fullest تمام قدرت
fullest تمام تکمیل
dyed-in-the-wool به تمام معنی
dyed-in-the-wool تمام و کمال
inchoate نیمه تمام
rounded تمام شده
full تمام قدرت
yean round در تمام سال
thru تمام شده
the game is up بازی تمام شد
full-page تمام صفحه
finishing تمام کاری
full-blown تمام کامل
cosecant قطرفل تمام
full-blown تمام شگفته
thoroughgoing تمام وکمال
par excellence به تمام معنی
due تمام شده
the full of the moon ماه تمام
wholly تمام وکمال
to pay off تمام و کمال پرداختن
finished floor level رقوم کف تمام شده
sculpture in the round پیکره سازی تمام بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com