Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (4 milliseconds)
English
Persian
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
Other Matches
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
right of way
حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way
حق عبور از روی ملک دیگری
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
message
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
messages
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
forwarded
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
usenet
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
InBox
خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layers
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
challenge and reply
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox
پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
quoting
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompted
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiogram
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
UA
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
codress
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
anagram
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
polynomial code
سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
ended
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
wilco
پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
tolls
حق عبور
transit
عبور
tolling
حق عبور
transmittance
عبور
cross-Channel
عبور
transmittancy
عبور
transmittal
عبور
crossing
عبور
rights of way
حق عبور
passage
عبور
passage
حق عبور
passages
حق عبور
alpha canis majoris
عبور
road haulage
حق عبور
right of passage
حق عبور
passages
عبور
transmissions
عبور
passage of lines
عبور از خط
fording
عبور از اب
right of way
حق عبور
transmission
عبور
toll
حق عبور
regularities
ترتیب
pial
بی ترتیب
arr
ترتیب
irregular
بی ترتیب
orderless
بی ترتیب
ordonnance
ترتیب
random
بی ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
ordering
ترتیب
randomly
بی ترتیب
anomaly
بی ترتیب
anomalies
بی ترتیب
assortment
ترتیب
regularity
ترتیب
in series
به ترتیب
regvlarity
ترتیب
order
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
sequences
ترتیب
sequence
ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
system
ترتیب
serialization
ترتیب
arrangment
ترتیب
set up
ترتیب
lay out
ترتیب
configuration
ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
kelter
ترتیب
configurations
ترتیب
assortments
ترتیب
orderliness
ترتیب
arramgement
ترتیب
systems
ترتیب
organisations
ترتیب
catenation
ترتیب
collocation
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
arrangements
ترتیب
arrangement
ترتیب
respectively
به ترتیب
organization
ترتیب
organizations
ترتیب
management
ترتیب
managements
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
i signal
پیام ای
messages
پیام
message
پیام
signal
پیام
signaled
پیام
mssg
پیام
signalled
پیام
passage
راه عبور
traffic
عبور و مرور
electron transition
عبور الکترون
crossing the line
عبور از خط استوا
thoroughfare
راه عبور
oil passage
عبور روغن
current passage
عبور جریان
passage
اجازه عبور
overfly
عبور کردن
shallow fording
عبور از اب کم عمق
crossing the line
عبور از استوا
counter sign
اسم عبور
thoroughfares
راه عبور
penstock
مجرای عبور اب
crossing area
منطقه عبور
safe-conducts
رخصت عبور
practicableness
قابلیت عبور
passavani
سند عبور
traversing
عبور کردن
safe conducts
رخصت عبور
traffics
عبور و مرور
traverse
عبور کردن
safe conduct
رخصت عبور
passable
قابل عبور
traverses
عبور کردن
deep fording
عبور از اب عمیق
trafficking
عبور و مرور
passage
عبور سفر
passages
اجازه عبور
passages
راه عبور
passages
عبور سفر
ford
محل عبور
trafficked
عبور و مرور
forded
محل عبور
laissez passer
پروانه عبور
fords
محل عبور
light passing
عبور نور
conge
اجازه عبور
transduction
انقال عبور
transit traffic
عبور ترانزیتی
pass
اجازه عبور
transmission factor
ضریب عبور
transmission grating
شبکه عبور
tolls
عوارض عبور
crossest
عبور کردن
transmittance
مقدار عبور
transit time
زمان عبور
pass
کلمه عبور
crosses
عبور کردن
crosser
عبور کردن
transit
راه عبور
pass
عبور کردن
transit bill
اجازه عبور
transit bill
پروانه عبور
pass
گذر عبور
transit error
خطای عبور
transit time
مدت عبور
tolling
عوارض عبور
communication
عبور اطلاعات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com