Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
hear from
<idiom>
دریافت نامه
Search result with all words
mail call
دریافت نامه از پستخانه
get a fix on something
<idiom>
نامه الکترونی دریافت کردن
Other Matches
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
comprehension
دریافت
transmission/reception of messages
دریافت
inception
دریافت
receiving
دریافت
collection
دریافت
collections
دریافت
reception
دریافت
deliveries
دریافت
synecdoche
هم دریافت
apprehension
دریافت
receptions
دریافت
comprehensions
دریافت
sentience
دریافت
discernment
دریافت
apperception
دریافت
delivery
دریافت
percipience
دریافت
mental perception
دریافت
receipts
دریافت
sensing
دریافت
receipt
دریافت
apprehensions
دریافت
pull down
دریافت کردن
receivers
دریافت کننده
payees
دریافت کننده
draws
دریافت کردن
draw
دریافت کردن
perceptions
دریافت احساس
payee
دریافت کننده
perception
دریافت احساس
long distance reception
دریافت دور
receive
دریافت کردن
handshaking
آماده دریافت
collection of goods
دریافت کالا
collecting of the current
دریافت جریان
recipient
دریافت کننده
collecting main
شبکه دریافت
receives
دریافت کردن
catcher's side
سمت دریافت
pick up
<idiom>
دریافت کردن
getter
دریافت کننده
come into
<idiom>
دریافت کردن
reception
دریافت پذیرش
recipients
دریافت کننده
recipients
دریافت کنندگان
recipiency
قوه دریافت
acquiring
دریافت کردن
percept
دریافت ادراکی
receiver
متصدی دریافت
acquires
دریافت کردن
answer/originate
دریافت / ارسال
acquire
دریافت کردن
receiver
دریافت کننده
audio reception
دریافت صوتی
receivable
دریافت کردنی
recieve only
دریافت محض
recipient
دریافت کنندگان
recovering
دریافت کردن
receptions
دریافت پذیرش
recover
دریافت کردن
recieve
دریافت کردن
receivers
متصدی دریافت
recovers
دریافت کردن
consignee
دریافت کننده محموله
sink
دریافت انتهای خط ارتباتی
deferred income
پیش دریافت درامد
goods received note
برگه دریافت کالا
receipts
رسید پیام دریافت شد
receipt
رسید پیام دریافت شد
fee charged
هزینه دریافت شده
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
receipts
دریافت رسید دادن
sinks
دریافت انتهای خط ارتباتی
on the dole
<idiom>
دریافت خیر وسعادت
receipt
دریافت رسید دادن
out-
دریافت کننده سرویس
bills receivable
بروات قابل دریافت
payee
دریافت کننده پول
bills receivable
براتهای دریافت کردنی
boosted
کمک دریافت شده
intuition
کشف دریافت ناگهانی
intuitions
کشف دریافت ناگهانی
boost
کمک دریافت شده
obtain
گرفتن یا دریافت کردن
received data
داده دریافت شده
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
asr
ارسال و دریافت اتوماتیک
obtained
گرفتن یا دریافت کردن
mortality
قابلیت دریافت ضایعات
obtains
گرفتن یا دریافت کردن
payee
دریافت کننده وجه
outed
دریافت کننده سرویس
payees
دریافت کننده وجه
payees
دریافت کننده پول
boosts
کمک دریافت شده
boosting
کمک دریافت شده
out
دریافت کننده سرویس
gather
دریافت داده از منابع مختلف
garble
اشتباه درارسال و دریافت پیام
gathered
دریافت داده از منابع مختلف
cashing
دریافت کردن صندوق پول
collecting
بدست آوردن یا دریافت داده
collect
بدست آوردن یا دریافت داده
cc
هزینه نقدا" دریافت میشود
cashed
دریافت کردن صندوق پول
cash
دریافت کردن صندوق پول
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
inputted
کامپیوتری که داده دریافت میکند
cashes
دریافت کردن صندوق پول
gripped
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
holds
دریافت کردن گرفتن توقف
grip
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grips
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
drew
دریافت کرد ناتمام گذاشت
hold
دریافت کردن گرفتن توقف
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
surprise dosage
دریافت دوز ناگهانی اتمی
i/o
مربوط به ارسال یا دریافت داده
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
collects
بدست آوردن یا دریافت داده
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
challenge
[of a dog]
پارس سگی
[پس از دریافت بوی شکار]
suicide pass
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
tolbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
tollbooth
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
telecommunications
فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
facsimile transceiver
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
collection
عمل دریافت داده از منابع مختلف
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
collections
عمل دریافت داده از منابع مختلف
mode
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
modes
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
cut block
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
huddle
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
communication
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
huddled
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddles
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddling
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
He gets paid wering different hats .
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com