English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
it is of a wide distribution در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Other Matches
lots بسیار فراوان
in deepest sympathy با دلسوزی بسیار فراوان
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
with much pains با رنج فراوان با زحمات بسیار
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
Good oranges are very scarce . پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود
needle in a haystack <idiom> چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
extras بسیار خیلی
extra- بسیار خیلی
extra بسیار خیلی
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
im regret that بسیار افسوس بخورم که خیلی متاسفم که
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
easy money پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
rigor mortis جمود نعشی که 6 تا 01ساعت پس از مرگ پیدا میشود
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
kentish rag یکجورسنگ اهک سخت که درkent پیدا میشود
it is of frequent بسیار دیده میشود
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
logoriph یکجور جدول معمایی که باقلب حروف پیدا میشود
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
issue of law نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
subroutine کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود
He gets really upset. او [مرد] خیلی ناراحت میشود.
igniter ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
iceblink روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
greeked نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
plenty فراوان
richly فراوان
unsparing فراوان
prolific فراوان
redun dantly فراوان
redundantly فراوان
profuse فراوان
plentiful فراوان
oodles فراوان
copious فراوان
plentifully فراوان
foison فراوان
fulsome فراوان
galore فراوان
feracious فراوان
oodlins فراوان
exuberant فراوان
an abundance of فراوان
excessive فراوان
superabundant فراوان
exuberantly فراوان
in galore فراوان
all out فراوان
abundant فراوان
affluent فراوان
in abundance فراوان
teems فراوان بودن
it smells of the lamp با زحمت فراوان
cretaceous دارای گچ فراوان
infests فراوان بودن در
teem فراوان بودن
amply بطور فراوان
abounds فراوان بودن
teemed فراوان بودن
infesting فراوان بودن در
infested فراوان بودن در
foison محصول فراوان
abundantly بطور فراوان
infest فراوان بودن در
f. money پول فراوان
feisty فراوان چابک
teeming فراوان بودن
exuberate فراوان بودن
abounding فراوان بودن
abounded فراوان بودن
abound in فراوان داشتن
luxuriant vegetation گیاهان فراوان
rampant vegetation گیاهان فراوان
ample فراوان مفصل
overflowing فراوان ریزش
rife فراوان عادی
plenty of rain باران فراوان
rampant فراوان حکمفرما
post haste با شتاب فراوان
bounteous باسخاوت فراوان
abundant element عنصر فراوان
very چندان فراوان
abound with فراوان داشتن
superrabundant زیاد فراوان
abound فراوان بودن
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
he is f. of money پول فراوان دارد
post haste بسرعت شتاب فراوان
grow rife فراوان یا متداول شدن
luxuriance شکوه وجلال فراوان
here is bread in plenty نان فراوان داریم
shock head دارای موی فراوان
to have plenty of time وقت فراوان داشتن
superabound زیاد فراوان بودن
pervades فراوان یا شایع بودن
pervading فراوان یا شایع بودن
pervade فراوان یا شایع بودن
copiously فراوان زیاد مفصلا
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
pervaded فراوان یا شایع بودن
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
overlabour با رنج فراوان انجام دادن
luxuriates فراوان شدن وفور یافتن
overabound بیش از اندازه فراوان بودن
luxuriate فراوان شدن وفور یافتن
slather مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriated فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
luxuriating فراوان شدن وفور یافتن
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
Joyedevivre لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
it is a in terms پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
loads برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
masters و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
jam session اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
standards نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
auto کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
autos کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
transfers زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
config.sys این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com