Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
it is of a wide distribution |
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است |
|
|
Other Matches |
|
lots |
بسیار فراوان |
in deepest sympathy |
با دلسوزی بسیار فراوان |
overrefinement |
تهذیب بسیار اراستگی فراوان |
with much pains |
با رنج فراوان با زحمات بسیار |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
Good oranges are very scarce . |
پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود |
needle in a haystack <idiom> |
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه |
extras |
بسیار خیلی |
extra- |
بسیار خیلی |
extra |
بسیار خیلی |
immemorial |
بسیار قدیم خیلی پیش |
im regret that |
بسیار افسوس بخورم که خیلی متاسفم که |
quartz clock |
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود |
clogged ink jet nozzles |
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود |
easy money |
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار |
rigor mortis |
جمود نعشی که 6 تا 01ساعت پس از مرگ پیدا میشود |
vinous eloquence |
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود |
kentish rag |
یکجورسنگ اهک سخت که درkent پیدا میشود |
it is of frequent |
بسیار دیده میشود |
Is there an inexpensive restaurant around here? |
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟ |
logoriph |
یکجور جدول معمایی که باقلب حروف پیدا میشود |
Is there an inexpensive restaurant around here? |
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟ |
issue of law |
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود |
keloid or cheloid |
یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود |
subroutine |
کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود |
He gets really upset. |
او [مرد] خیلی ناراحت میشود. |
igniter |
ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود |
iceblink |
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود |
greeked |
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا |
hand-held |
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست |
green phosphor |
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد |
array |
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود |
arrays |
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود |
vlsi |
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع |
infinity |
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد |
super- |
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع |
she has a well poised head |
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است |
i am very keen on going there |
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم |
go great guns <idiom> |
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت |
paint oneself into a corner <idiom> |
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است |
microfilms |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilming |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilmed |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
microfilm |
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز |
sottovoce |
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته |
ultra high frequency |
بسامد بسیار بسیار زیاد |
u.h.f. |
بسامد بسیار بسیار زیاد |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
very low frequency |
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین |
cray |
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ |
rattling |
خیلی تند خیلی خوب |
ponderous |
خیلی سنگین خیلی کودن |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
plenty |
فراوان |
richly |
فراوان |
unsparing |
فراوان |
prolific |
فراوان |
redun dantly |
فراوان |
redundantly |
فراوان |
profuse |
فراوان |
plentiful |
فراوان |
oodles |
فراوان |
copious |
فراوان |
plentifully |
فراوان |
foison |
فراوان |
fulsome |
فراوان |
galore |
فراوان |
feracious |
فراوان |
oodlins |
فراوان |
exuberant |
فراوان |
an abundance of |
فراوان |
excessive |
فراوان |
superabundant |
فراوان |
exuberantly |
فراوان |
in galore |
فراوان |
all out |
فراوان |
abundant |
فراوان |
affluent |
فراوان |
in abundance |
فراوان |
teems |
فراوان بودن |
it smells of the lamp |
با زحمت فراوان |
cretaceous |
دارای گچ فراوان |
infests |
فراوان بودن در |
teem |
فراوان بودن |
amply |
بطور فراوان |
abounds |
فراوان بودن |
teemed |
فراوان بودن |
infesting |
فراوان بودن در |
infested |
فراوان بودن در |
foison |
محصول فراوان |
abundantly |
بطور فراوان |
infest |
فراوان بودن در |
f. money |
پول فراوان |
feisty |
فراوان چابک |
teeming |
فراوان بودن |
exuberate |
فراوان بودن |
abounding |
فراوان بودن |
abounded |
فراوان بودن |
abound in |
فراوان داشتن |
luxuriant vegetation |
گیاهان فراوان |
rampant vegetation |
گیاهان فراوان |
ample |
فراوان مفصل |
overflowing |
فراوان ریزش |
rife |
فراوان عادی |
plenty of rain |
باران فراوان |
rampant |
فراوان حکمفرما |
post haste |
با شتاب فراوان |
bounteous |
باسخاوت فراوان |
abundant element |
عنصر فراوان |
very |
چندان فراوان |
abound with |
فراوان داشتن |
superrabundant |
زیاد فراوان |
abound |
فراوان بودن |
state-of-the-art |
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته |
he is f. of money |
پول فراوان دارد |
post haste |
بسرعت شتاب فراوان |
grow rife |
فراوان یا متداول شدن |
luxuriance |
شکوه وجلال فراوان |
here is bread in plenty |
نان فراوان داریم |
shock head |
دارای موی فراوان |
to have plenty of time |
وقت فراوان داشتن |
superabound |
زیاد فراوان بودن |
pervades |
فراوان یا شایع بودن |
pervading |
فراوان یا شایع بودن |
pervade |
فراوان یا شایع بودن |
copiously |
فراوان زیاد مفصلا |
a copious choice of food and drink |
غذا و نوشیدنی فراوان |
knock oneself out <idiom> |
باعث تلاش فراوان |
pervaded |
فراوان یا شایع بودن |
emergency |
خیلی خیلی فوری |
emergencies |
خیلی خیلی فوری |
overlabour |
با رنج فراوان انجام دادن |
luxuriates |
فراوان شدن وفور یافتن |
overabound |
بیش از اندازه فراوان بودن |
luxuriate |
فراوان شدن وفور یافتن |
slather |
مقدار فراوان بیش ازاندازه |
luxuriated |
فراوان شدن وفور یافتن |
labor rich country |
کشور با نیروی کار فراوان |
luxuriating |
فراوان شدن وفور یافتن |
shock headed |
انبوه گیسو دارای موی فراوان |
Ferdowsi is held in the greatest respect. |
فردوسی مورد احترام فراوان است |
Joyedevivre |
لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی] |
it is a in terms |
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد |
jim dandy |
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک |
wisha |
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. |
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود. |
Vistory was dearly bought . |
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان ) |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
jam session |
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
opened |
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود |
Perspex |
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد |
opens |
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود |
open |
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |