Total search result: 203 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
disable |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
disables |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
disabling |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
|
|
Other Matches |
|
basic |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
basics |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
interrupt |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
interrupts |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
interrupting |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
noise |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
noises |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
cp |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
interrupts |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
interrupt |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
interrupting |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
disregarded |
نادیده گرفتن |
disregards |
نادیده گرفتن |
disregarding |
نادیده گرفتن |
pass off |
نادیده گرفتن |
dissembling |
نادیده گرفتن |
dissembles |
نادیده گرفتن |
disregard |
نادیده گرفتن |
dissembled |
نادیده گرفتن |
dissemble |
نادیده گرفتن |
to let something slip |
چیزی را نادیده گرفتن |
to turn a blind eye to something |
چیزی را نادیده گرفتن |
To turn a blind eye to something. To overlook something. |
چیزی را نادیده گرفتن |
To overlook. To turn a blind eye. |
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن ) |
skip |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
skips |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
skipped |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
slurred |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
slurs |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
slur |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
slurring |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
boarded |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
board |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
rosettes |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
rosette |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
skips |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
skipped |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
skip |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
channel |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
channeled |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
channels |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
channelled |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
channeling |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
UHF |
محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون |
backwards |
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل |
communication |
وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده |
backward |
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل |
DSP |
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال |
interrupts |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
interrupting |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
interrupt |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
analogue |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
modes |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
analogues |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
mode |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
analog |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
externals |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
external |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
random access |
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
optical |
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری |
handshakes |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
interfaces |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
electronics |
استانداردی که سیگنالهای واسط رامعرفی میکند. نرخ ارسال و نیرو برای اتصال ترمینال ها به مودم ها |
handshake |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
interface |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
MCA |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
baud rate |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
baud |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
D SUB connector |
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
recorders |
وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی |
fibre optics |
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند |
recorder |
وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی |
frequency |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
frequencies |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
eia |
استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود |
DCC |
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود |
rule [on something] |
دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی |
aliasing |
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر |
NetShow |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر |
operation |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
cifax |
رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف |
autosync |
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند |
transparent |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
transparently |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
huddles |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddle |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddled |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddling |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
arm |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
ieee |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
PIA |
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه |
refresh |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
refreshes |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
refreshed |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
to send round the hat |
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن |
enhancing |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
enhanced |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
enhances |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
enhance |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
hep |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
nothing to the right |
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست |
undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
statement |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
statements |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
baseband transmission |
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه |
IRQ |
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه |
fetch |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
execute |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
executed |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
fetches |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
fetched |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
mkdir |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
executes |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
executing |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
fibre optics |
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود |
IAR |
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است |
set |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
sequences |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
modes |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
mode |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
sets |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
sequence |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
setting up |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
peripheral |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
automatic |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
automatics |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
kilos |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
kilo |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
digitizer |
مبدل آنالوگ به دیجیتال یاوسیلهای که سیگنالهای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود |
tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
directive |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
directives |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
midi |
واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد |
enlisting |
برای سربازی گرفتن |
enlists |
برای سربازی گرفتن |
enlist |
برای سربازی گرفتن |
logo |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند |
to borrow for ... weeks |
برای ... هفته قرض گرفتن |
to run for the bus |
برای گرفتن اتوبوس دویدن |
extra cover |
پوشش اضافی برای بل گرفتن |
catch at |
برای گرفتن چیزی کوشیدن |
to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
telescopes |
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک |
to graps at anything |
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن |
to hog <idiom> |
بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح] |
gig |
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی |
telescope |
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک |
move |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
moves |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
moved |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
overtaking sight distance |
مسافت دید برای سبقت گرفتن |