Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
technical manual |
دستور فنی |
|
|
Search result with all words |
|
formula |
دستور |
formulae |
دستور |
formulas |
دستور |
field |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
field |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
fielded |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
fielded |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
fields |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
fields |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
overdraft |
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت |
overdrafts |
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت |
focus |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focused |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focuses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focussed |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focusses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focussing |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
exit |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
exits |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
tag |
بخشی از دستور کامپیوتری |
tags |
بخشی از دستور کامپیوتری |
join |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
joined |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
joins |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
compound |
تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه |
compounded |
تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه |
compounds |
تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه |
program |
برنامه دستور |
program |
دستور کار |
program |
دستور |
programs |
برنامه دستور |
programs |
دستور کار |
programs |
دستور |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
condition |
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است |
link |
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم |
link |
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد |
copied |
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند |
copies |
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند |
copy |
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند |
copying |
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند |
machine |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
machined |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
machines |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
command |
دستور |
commanded |
دستور |
commands |
دستور |
pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
complete |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completed |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completes |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completing |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
halt |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
halt |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
halted |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
halted |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
halts |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
halts |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halts |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
habeas corpus |
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند |
fetch |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetch |
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند |
fetched |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetched |
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند |
fetches |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetches |
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند |
language |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
languages |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
recall |
دستور تجمع قوا دادن |
recalled |
دستور تجمع قوا دادن |
recalls |
دستور تجمع قوا دادن |
poke |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
poked |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
pokes |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
poking |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
Other Matches |
|
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
addressing |
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است |
enjoinment |
دستور |
say so |
دستور |
prescript |
دستور |
commandments |
دستور |
rule |
دستور |
regulation |
دستور |
say-so |
دستور |
precepts |
دستور |
precept |
دستور |
commandment |
دستور |
direction |
دستور |
order |
دستور |
prescriptions |
دستور |
prescription |
دستور |
instruction |
دستور |
instructions |
دستور |
order of the day |
دستور جلسه |
ordinace |
دستور شرعی |
mandate |
دستور مردم به |
order format |
قالب دستور |
order code |
رمز دستور |
directives |
دستور دهنده |
daily order |
دستور روز |
directive |
دستور دهنده |
operation order |
دستور عملیاتی |
operating manual |
دستور کار |
operating instruction |
دستور کار |
mandates |
دستور مافوق |
recipes |
خوراک دستور |
embedded code |
دستور چاپگر |
mandate |
دستور مافوق |
postbyte |
در یک دستور برنامه |
enforcement order |
دستور اجرا |
purchase order |
دستور خرید |
engine order |
دستور ماشین |
formulary |
دستور نامه |
mandated |
دستور مافوق |
mandated |
دستور مردم به |
generative grammar |
دستور زایشی |
grammatically |
ازروی دستور |
gramarey |
دستور زبان |
money orders |
دستور پرداخت |
money order |
دستور پرداخت |
grammer |
دستور زبان |
order |
دستور سفارش |
agendas |
دستور جلسه |
laying instruction |
دستور نصب |
field manual |
دستور رزمی |
lubrication order |
دستور روغنکاری |
execute statement |
دستور اجرایی |
macro |
شرح دستور |
macroinstruction |
درشت دستور |
instructions |
دستور کار |
macro instruction |
درشت دستور |
instructions |
دستور عمل |
macro |
درشت دستور |
instruction |
دستور عمل |
agenda |
دستور جلسه |
recipe |
خوراک دستور |
night order |
دستور شبانه |
mandates |
دستور مردم به |
job order |
دستور کار |
mandating |
دستور مافوق |
movement order |
دستور حرکت |
mounting instruction |
دستور نصب |
commandments |
دستور خدا |
order |
دستورالعمل دستور |
mandating |
دستور مردم به |
microinstruction |
ریز دستور |
commandment |
دستور خدا |
instruction |
دستور کار |
intuit |
دستور دادن |
grammar |
دستور زبان |
order |
دستور دادن |
dictate |
دستور دادن |
dictated |
دستور دادن |
dictates |
دستور دادن |
dictating |
دستور دادن |
run |
دستور RUN |
runs |
دستور RUN |
principal |
دستور دهنده |
principals |
دستور دهنده |
directions |
دستور عمل |
regulation |
دستور قانون |
programmes |
دستور نقشه |
grammar |
علم دستور |
grammar |
کتاب دستور |
intuited |
دستور دادن |
intuiting |
دستور دادن |
intuits |
دستور دادن |
prescriptions |
دستور عمل |
prescription |
دستور عمل |
grammars |
کتاب دستور |
grammars |
علم دستور |
dictate |
دستور دادن |
grammars |
دستور زبان |
standing order |
دستور جاری |
standing orders |
دستور جاری |
permission |
دستور پروانه |
to give instractions |
دستور دادن |
administrative order |
دستور اداری |
directs |
: دستور دادن |
cancellation order |
دستور فسخ |
warning order |
دستور اگهی |
direct |
: دستور دادن |
directed |
: دستور دادن |
cancellation order |
دستور لغو |
programme |
دستور نقشه |
statements |
بیانیه دستور |
blanket order |
دستور کلی |
avaunt |
دستور اخراج |
transformational grammar |
دستور گشتاری |
superior order |
دستور مافوق |
behest |
امر دستور |
statement |
بیانیه دستور |
sailing orders |
دستور حرکت |
cramer's rule |
دستور کرامر |
conditional statement |
دستور شرطی |
statement number |
شماره دستور |
collection order |
دستور وصول |
brief |
دستور خلاصه کردن |
obey |
اجرا کردن دستور |
obeyed |
اجرا کردن دستور |
obeying |
اجرا کردن دستور |
obeys |
اجرا کردن دستور |
injunctions |
حکم بازداشت دستور |
field order |
دستورعملیاتی دستور رزمی |
final process |
دستور اجرای حکم |
development order |
دستور ساخت اماد |
dd statement |
دستور تعریف داده |
imperatives |
دستور بی چون وچرا |
assembly order |
دستور مونتاژ وسایل |
insubordination |
سرپیچی از اجرای دستور |
tabling |
از دستور خارج کردن |
delivery order |
دستور تحویل کالا |
call-up |
دستور ارسال گزارش |
recipes |
دستور خوراک پزی |
call up |
دستور ارسال گزارش |
imperative |
دستور بی چون وچرا |
transfers |
تغییر دستور یا کنترل |
programme |
پروگرام دستور کار |
transferring |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
programmes |
پروگرام دستور کار |
tables |
از دستور خارج کردن |
tabled |
از دستور خارج کردن |
briefed |
دستور خلاصه کردن |
briefer |
دستور خلاصه کردن |
briefest |
دستور خلاصه کردن |
grammarians |
متخصص دستور زبان |
grammarian |
متخصص دستور زبان |
cry havoc |
دستور غارت دادن |
injunction |
حکم بازداشت دستور |
ambiguous grammar |
دستور زبان مبهم |
actual instruction |
دستور العمل واقعی |
call-ups |
دستور ارسال گزارش |
table |
از دستور خارج کردن |
recipe |
دستور خوراک پزی |
draft order [American English] |
دستور به خدمت [سربازی] |
call-up order |
دستور به خدمت [سربازی] |
we were ordered to stay |
دستور دادند بمانیم |
vasto |
حکم یا دستور تخریب |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
to put out of court |
از دستور خارج کردن |
to orders dinner |
دستور ناهار دادن |
marching order [travel order] |
دستور پیشروی [ارتش] |
order [placed with somebody] |
دستور [ازطرف کسی] |
to issue instructions |
دستور صادر کردن |
signal operation instruction |
دستور کار مخابرات |