English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
Other Matches
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
stand-up با استقامت
stand up با استقامت
endurance استقامت
perseverance استقامت
perseverant با استقامت
strenght استقامت
endurance race مسابقه استقامت
stamina طاقت استقامت
staminal با اسطقس با استقامت
fartlek تمرین دو استقامت
enduro مسابقه استقامت
distance man دونده استقامت
distance runner دونده استقامت
shear strength استقامت برشی
dogged persererance استقامت سخت
assiduity استقامت مداومت
backbones استقامت استواری
resist استقامت کردن
muscular endurance استقامت عضلانی
reluct استقامت کردن
perseveringly با استقامت مصرانه
resisted استقامت کردن
resisting استقامت کردن
resists استقامت کردن
holdout استقامت کردن
power endurance توان استقامت
backbone استقامت استواری
holdouts استقامت کردن
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
persevere استقامت بخرج دادن
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevered استقامت بخرج دادن
perseveres استقامت بخرج دادن
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
marathons یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathon یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
omnipotent قادر مطلق
all-powerful قادر مطلق
omnipotent قادر متعال
free swimming قادر به شنا
almightly قادر مطلق
numerate قادر شمردن
motile قادر بجنبش
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
solvents قادر به پرداخت دیون
enable قادر ساختن توانا
enabled قادر ساختن توانا
solvents قادر به پرداخت قروض
literacy قادر به خواندن بودن
solvable قادر بتادیه وام
solvent قادر به پرداخت دیون
solvent قادر به پرداخت قروض
enabling قادر ساختن توانا
enables قادر ساختن توانا
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
capability قادر به انجام کاری بودن
may توانایی داشتن قادر بودن
acatamathesia قادر بدرک سخن نبودن
facility قادر به انجام کاری به سادگی بودن
eurybathic قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
y alloys الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
storage مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
able to withstand contamination <adj.> قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
absolutism حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
graphics چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
macro برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
hypermedia متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
recorders قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
handles نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
recorder قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
edp پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
faults سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
chips اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
integrated نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
mediums هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memories فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
extends استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extending استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
extend استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
cells محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
demonstration نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
appleline IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
demonstrations نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
ZMODEM گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
teleprinters وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinter وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
processor وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
transphasor ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
harder دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
large adv زیاد
mortally زیاد
egregiously زیاد
generous زیاد
hugely زیاد
tremendously زیاد
immoderate زیاد
intensively زیاد
thickest زیاد
thicker زیاد
thick زیاد
overly زیاد
swingeing زیاد
extortionate زیاد
too much زیاد
overmuch زیاد
squeamishly زیاد
squeamishness زیاد
outrageously زیاد
in quantities زیاد
supererogatory زیاد
vastly زیاد
in excess زیاد
immane زیاد
high زیاد
heart break غم زیاد
to a large extent زیاد
for all the world بی کم و زیاد
extortionary زیاد
highs زیاد
widest زیاد
wider زیاد
wide زیاد
greatly زیاد
extensive زیاد
very زیاد
glaring زیاد
profoundly زیاد
profusely زیاد
heavily زیاد
much زیاد
highest زیاد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com