Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 305 (18 milliseconds)
English
Persian
unit
وسیله جانبی
units
وسیله جانبی
accessory
وسیله جانبی
device
وسیله جانبی
devices
وسیله جانبی
ancillary equipment
وسیله جانبی
i/o
وسیله جانبی
input/output
وسیله جانبی
Search result with all words
controller
سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی
controllers
سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
poll
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
polled
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
polls
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
handler
بخشی از سیستم عامل یا برنامه که یک وسیله جانبی را کنترل میکند
handlers
بخشی از سیستم عامل یا برنامه که یک وسیله جانبی را کنترل میکند
plotter
وسیله جانبی کامپیوتر که بین دو مختصات خط مستقیم رسم میکند
plotters
وسیله جانبی کامپیوتر که بین دو مختصات خط مستقیم رسم میکند
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
share
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shared
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shares
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
integral
وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
customer
شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
customers
شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
panel
یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panels
یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
enhancement
امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
envelope
وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
envelopes
وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
sub-
کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
pen
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
penned
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
penning
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
pens
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
paddle
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddles
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddling
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failures
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
output
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
transfer
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfers
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
devices
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
bells and whistles
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
dumb terminal
وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
i/o
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
i/o
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
PCMCIA
حافظه یا وسیله جانبی که با استاندارد PCMCIA مط ابقت دارد
PCU
وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
PIA
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
radial transfer
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
s 00 bus
یک وسیله استاندارد اتصال میان برخی ریزکامپیوترها وتجهیزات جانبی
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
Other Matches
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
adverse reaction
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
fall-out
[side effect]
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
spillover effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
by-effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
byeffect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
transhipment
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
spillover effect
اثر جانبی
secondary effect
اثر جانبی
accessory
جانبی
contour line
خط جانبی
by-effect
اثر جانبی
bilateral
دو جانبی
fall-out
[side effect]
اثر جانبی
adverse reaction
اثر جانبی
laterad
جانبی
sidelong
جانبی
lateral
جانبی
byeffect
اثر جانبی
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
by-effect
نتیجه جانبی
fall-out
[side effect]
نتیجه جانبی
secondary effects
اثرهای جانبی
side effects
اثرهای جانبی
spillover effects
اثرهای جانبی
lateral load
بار جانبی
byeffect
نتیجه جانبی
adverse reaction
نتیجه جانبی
secondary effects
آثار جانبی
byeffects
آثار جانبی
adverse reactions
آثار جانبی
by-effects
آثار جانبی
byeffects
اثرهای جانبی
lateral shifts
تغییرات جانبی
laterality
برتری جانبی
lateral control
کنترل جانبی
lateral shifts
حرکت جانبی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
lateral fissure
شیار جانبی
lateral inversion
معکوس جانبی
lateral surface
سطح جانبی
lateral yield
له شدگی جانبی
adverse reactions
اثرهای جانبی
peripheral
دستگاه جانبی
spillover effect
نتیجه جانبی
by-effects
اثرهای جانبی
secondary effect
نتیجه جانبی
marginal bund
خاکریز جانبی
side-effects
اثر جانبی
side-effects
نتیجه جانبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
lateral buckling
کمانکش جانبی
sideways sum
مجموع جانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
side effects
آثار جانبی
sideband
باندهای جانبی
side view
نمای جانبی
peripherals
دستگاههای جانبی
side reaction
واکنش جانبی
side group
گروه جانبی
side friction
اصطکاک جانبی
side circuit
مدار جانبی
side chain
زنجیر جانبی
side-effect
نتیجه جانبی
side-effect
اثر جانبی
oblique fire
اتش جانبی
flank speed
سرعت جانبی
side effect
نتیجه جانبی
end gable
نمای جانبی
aisle
جانبی صحن
aisles
جانبی صحن
dorsolateral
پشتی و جانبی
cross wind
باد جانبی
byeffect
عوارض جانبی
wing wall
دیواره جانبی
ventrolateral
بطنی و جانبی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
trilaterality
حالت سه جانبی
side effect
اثر جانبی
lateral pressure
فشار جانبی
spillover effects
آثار جانبی
side tone
صدای جانبی گوشی
lateral support
تکیه گاه جانبی
side-effects
اثرجانبی نتیجه جانبی
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
side-effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
ventrolateral
درقسمت جانبی شکم
crab
حرکت جانبی ناو
angle of sideslip
زاویه لغزش جانبی
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
sidelooking airborne radar
رادار با دید جانبی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
notch piers
پایههای جانبی سرریز
sides way
تغییر مکان جانبی
angle of sideslip
زاویه انحراف جانبی
miniperipheral
دستگاه جانبی کوچک
sidelobe
بیم جانبی رادار
side chain substitution
استخلاف در زنجیر جانبی
processor
پردازنده جانبی مخصوص
crabs
حرکت جانبی ناو
side effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
diaschisis
کارکرد پریشی جانبی
girthed area
سطح جانبی
[ریاضی]
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
vestigial sideband transmission
پخش باند جانبی مانده
asymmetrical sideband transmission
پخش باند جانبی مانده
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
profiled
برش عمودی تصویر جانبی
lateral strain
تغییر شکل نسبی جانبی
profiles
برش عمودی تصویر جانبی
profiling
برش عمودی تصویر جانبی
side overlap
پوشش جانبی عکس هوایی
transverse process
زائده جانبی ستون فقرات
profile
برش عمودی تصویر جانبی
sidepiece
قطعه کناری بخش جانبی
processor
پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
sidelobe
ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
B:
بیان کننده دیسک درایو جانبی
bells and whistles
صدا ودستگاههای جانبی بیشتراست نواوری
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shorter
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shortest
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
lateral gain
پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
lateral deflection of beam
تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر
stair towers turrets
برجهای پله دار جانبی هشتی ورودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com